نامه آقای کامیار ایزدپناه یکی از رزمندگان آزادی و یکی از موسیقی دانان مقاومت و یکی از ساکنین لیبرتی بر علیه کمپین خانم اقبال تحت نام "فراخوان برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث"، و نیز بر علیه برادر خودش بخاطر حمایت و پشتیبانی وی از ای کمپین
: این نامه حاوی انبوه واژگانی است همچون
"عفونت رنگين و همهمة ننگين ، تفاله بريدگان معلوم الحال ، فاميل الدنگ ، روسپيان سياسي ، گندگاوچاله دهان، كثافتخانة وزارت اطلاعات آخوندي، ایفای نقش براي جبهة رژيم و در قالب «نگراني براي برادرم» و در دفاع از «كمپين» ، بيغيرتي و بيحيايي ، سر در آخور حيواني ، ملوث به نجاست وزارت اطلاعات ، دريدگي و وقاحت ، هرزه نويسي و گـَرزهزباني لمپني ، بيشرفي ، جماعت سيرك ، زالوصفتانه به قيمت خون و جان شهداي مجاهدين پاسپورت پناهندگي گرفتن ... "
براستی چرا؟ آن هم یک رزمنده آزادی که قرار است آزادی را برای مردمش به ارمغان بیاورد چنین ادبیاتی را بکار بگیرد ، و نیز چنین منطقی را مطرح کند: "اين وسط ديگر جريان سومي وجود ندارد. هر چه هست يا با مجاهدين است يا مثل جماعت «كمپين»، در خدمت رژيم و دستگاه آخوند مصلحی "
چرا باید معتقد بود که هرکس با من نیست پس با رژیم است. همین منطق بزرگترین مانع بوده است همیشه برای شکل نگرفتن اتحاد کلیه آحاد مردم ایران برای سرنگونی بنیادگرایان
حاکم بر ایران. چرا باید چنین فضای عصبی و مسمومی در سراسر نامه موج بزند؟
چرا باید ظرفیت تحمل پذیری ما در برابر حتی مخالفین عقیدتی مان اینقدر اندک باشد؟
آیا این منطق در فردای پس از سرنگونی ما را به نا کجا آباد نمی برد؟
محمد جندقی سمنان - 19 آوریل 2013
: این نامه حاوی انبوه واژگانی است همچون
"عفونت رنگين و همهمة ننگين ، تفاله بريدگان معلوم الحال ، فاميل الدنگ ، روسپيان سياسي ، گندگاوچاله دهان، كثافتخانة وزارت اطلاعات آخوندي، ایفای نقش براي جبهة رژيم و در قالب «نگراني براي برادرم» و در دفاع از «كمپين» ، بيغيرتي و بيحيايي ، سر در آخور حيواني ، ملوث به نجاست وزارت اطلاعات ، دريدگي و وقاحت ، هرزه نويسي و گـَرزهزباني لمپني ، بيشرفي ، جماعت سيرك ، زالوصفتانه به قيمت خون و جان شهداي مجاهدين پاسپورت پناهندگي گرفتن ... "
براستی چرا؟ آن هم یک رزمنده آزادی که قرار است آزادی را برای مردمش به ارمغان بیاورد چنین ادبیاتی را بکار بگیرد ، و نیز چنین منطقی را مطرح کند: "اين وسط ديگر جريان سومي وجود ندارد. هر چه هست يا با مجاهدين است يا مثل جماعت «كمپين»، در خدمت رژيم و دستگاه آخوند مصلحی "
چرا باید معتقد بود که هرکس با من نیست پس با رژیم است. همین منطق بزرگترین مانع بوده است همیشه برای شکل نگرفتن اتحاد کلیه آحاد مردم ایران برای سرنگونی بنیادگرایان
حاکم بر ایران. چرا باید چنین فضای عصبی و مسمومی در سراسر نامه موج بزند؟
چرا باید ظرفیت تحمل پذیری ما در برابر حتی مخالفین عقیدتی مان اینقدر اندک باشد؟
آیا این منطق در فردای پس از سرنگونی ما را به نا کجا آباد نمی برد؟
محمد جندقی سمنان - 19 آوریل 2013
کامنت ها در فیسبوک
11 commentaires
Commentaires
Ahmad Moghimi
آیا این نوشته های مملو از کثیف ترین ادبیات را مجاهدین خود می نویسند ، ویا وزارت اطلاعات در اختیار آنها می گذارد ! ؟ ، ادبیاتی کثیف تر از شریعتمداری کیهان .
Faezeh Sojodi
این نامه نشاندهنده لمپنیسم هاریست که در سازمان حکمفرماست ،،من نامه ،،متنی ،،گفتاری مشمئز کننده تر از این نامه ندیدم و نشنیدم ، این وقاحت را حتا زمانی که رژیم مردم ایران را خسو خاشاک خاند حس نکردم،، زیرا که از رژیم جنایات کار آخوند ها انتظاری بیش از این نداریم،،اما چطور میشود که رهبری از شریفترین انسانها از پاکباخته ترین انسانها لومپنانی میسازد که رحمی به کسی ندارند ؟؟ قلب همه ما چون مازیار عزیز شکسته و مملو از درد و ناباوری هستیم ،شرم بر رهبری که این چنان بنیاد خانوادهها را گسست و انسانیت را زیر سوال برد و به هیچ انگاشت ،،
رزمنده سرکوبگری یا "رزمنده آزادی؟ وسوالی چند از هواداران : آقای محمد جندقی یک انسان شریف که با نیت خیر سالهاست که هوادار سازمان مجاهدین خلق میباشد وسالها در خدمت دستگاه رجوی به انواع و اقسام در کمک های متفاوت به مجاهدین خلق دست داشته است . او از این همه دریدگی رجوی در نامه منتسب به آقای کامیار ایزد پناه تعجب میکند ! در حالی که بخوبی میداند که این ریشه فرهنگی در عمق سازمان وجود دارد . او آقای کامیار ایزد پناه را یک "رزمنده آزادی "معرفی میکند . کسی که نامه ای منتسب به او را دستگاه تبلیغاتی رجوی با چنا ن فحش نامه ای همراه کرده است که هر انسان که مقداری انسانیت در وجود اوباشد ویا انسان شریفی مانند آقای جندقی را به اعتراض وا میدارد.
مشگل این دوستان علاوه بر وابستگی عاطفی که سالیان طولانی برای آنها علی رغم ستمی که حتی سازمان بر این افراد کرده است، دارند باعث میشود که واقعیت چهره رجوی را نخواهند ببینند ولی باز بگویند نه ، اینطور نیست انشاالله بز است !
به نظر من خود آقای جندقی با اینکه ستاره های گوناگون بر شانه هایش ندارد بخاطر آزادگی که در خود دارد و زبان اعتراضی که میگشاید از هر کدام از این حضرات که از دستگاه رجوی به عنوان "رزمنده آزادی "معرفی میکند آزاده تر است زیرا که علی رغم تمامی وابستگی های متفاوت عاطفی و سیاسی که ممکن است به این سازمان سرکوبگر ابراز دارد ولی زبان اعتراض انسانی دارد که از طرف دیگر او را از این جریان جدا میسازد . آقای جندقی باید فقط باید یک تحلیل داشته باشد که معیار "رزمنده آزادی"بودن چیست وبا چه معیاری به یک جریان وبالطبع به اعضای آن که در این جریان هستند میتوان گفت که یک جریان "آزادی خواه "است ویک شخص "رزمنده آزادی " است بویژه که خود را تنها منادی ومدعی آزادگی در جهان معرفی میکنند.
مشخصا ادبیاتی که بکار برده میشود خود یک معیار است :مثلا همین نامه هایی که منتسب به محمد اقبال و کامران ایزده پناه نسبت داده میشود ا زاین نوع میباشند . این افراد دیگر یک هوادار ساده اینترنتی هم نیستند که کسی بگوید مانند آقای نا ظر که این ها "نا هوادارها "میباشند نه ! اینها در بطن وقلب رجوی وفرهنگش بزرگ شده اند و موسیقی دان بودن آقای ایزد پناه امر را دو چندان مشگل تر میکند که این فرهنگ منسوخ چنا ن کاری با یک انسان فرهیخته کرده است یک انسانی که موسیقی را با تمامی زیبایی یک روح انسان میتواند بنوازد ولی چرا این نوازش موسیفی او تبدیل به زبانی این چنینی مبدل میشود ؟چرا اصلا وابدا باید چنین با کلمات به برادر خود بتازد ؟گناه برادرش چه بوده است که باید براو چنین تاخت و با بدترین و زشت ترین کلمات او را دشنام داد؟گناهش این بوده است که گفته است نگران جان انسانها از جمله برادرش است وبرای همین بهتر است که از عراق یکسره به یک کشور امن ثالث برده شوند بدون هیچ بحث سیاسی در حواشی آن که هم خانم عاطفه اقبال وهم آقای مازیار ایزده پناه از آن اجنتاب میکرده اند وحتی هنوز میکنند . و این چه تاثیر عملی میتوانسته است داشته باشد خود سوالی است. ولی رجوی از چه چیزی میترسد که به چنین واکنش های هیستری عکس العمل نشان میدهد ؟
پس مشگل رجوی ودستگاه وی در کجاست ؟ آیا وقتی فرهویگن آلمانی هم میگوید :برگشت به اشرف ممکن نیست وتنها راه برای جان این افراد خروج از عراق است . ایا مجاهدین به او هم این چنین میتازند؟ نه فقط سانسورش میکنند سعی میکنند باهاش زیرآبی بروند ویا درمقابلش سکوت میکنند.
ولی در مقابل این کمپین انسانی بدترین مواضع را میگیرند و بدترین تهمت ها را به افرا د شناخته شده میزنند .
البته جناب جندقی تجربه کافی دارد وصابون این نوع تهمت ها را حتی از زبان بالاترین کادرهای سازمان به تن خویش ودیگران شاهد بوده است که بارها به افراد خورده است ولی هرگز به روی خود نیاورده است که چرا یک جریان بقول خودشان تحمل عقیده مخالف را ندارد ؟ وچرا ایشان هنوز نمیگوید که با چنین معیارها وشک هایی که وجود دارند آیا این افراد هنوز "رزمندگان آزادی "میباشند؟آیا صرف سرنگونی خواهی وصرف جان برکفی و آماده بودن به دستور رهبر برای خود سوزی ، دیگر کشی از کسی "رزمنده آزادی "میسازد ؟ یا رزمنده آزادی با همین شعار ساده شروع میشود :من جانم را میدهم که مخالفم حرفش را بزند !
اگر این معیار آزادگی است نقطه مقابل آن که هیچ عقیده ای ومخالفتی را به عنوان "آلترناتیوی " تحمل نمیکند یک عقیده ضددمکراتیک و سرکوبگرانه است وتعارف هم برای مردم وبخاطر مردم وبخاطر شرافت آزادی باید کنا رگذاشت وهمچنین حقیقت را در مقابل مصلحت ذبح وتوجیه کردن . ولی امثال آقای جندقی فکر میکنند متاسفانه که در این قبر ی که بیست وهفت سال است بدین منوال با مخالفین خود رفتار میکند هنوز ذره ای ازادگی وجوددارد ولی همانطور که بارها گفته شده است :ارتجاع گورکن خویش است و سرکوبگران مرتجع نیز با حمله از بالاترین نقطه سازمان به خانم اقبال و آقای ایزد پناه دقیقا یک بار دیگر قبر خود را کندند و ماسک خود را یک بار دیگر از روی چهره سرکوبگرانشان برداشتند. :در یک کلام کسانی که در جبهه رجوی اینگونه با مخالفین سازمان میتازند ذره ای از آزادگی بهره نبرده اند با معیار اینکه آنها خود را "رزمنده آزادی "معرفی میکنند باید جان خود را بدهند که مخالف وحتی دشمنشان حرفش را بزند ولی آنها چه میکنند آنها حتی دوستان منتقد خود را به تهمت وفحاشی و سرکوب وترورشخصیت میکشانند این روش همخوانی ندارد همانطور که جناب جندقی گفته است ولی امثال اقای جندقی شاید یک بار برای همیشه باید تکلیف خود را همانطور که با خمینی دیو صفت سرکوبگر روشن کردند بخاطر مردم ، بخاطر آزادی وبرای آزادی ّباید تکلیف خود را نیز با جریانهای سرکوبگر ی مانند شاهیان ، رجوی ها ودیگر مدعیان روشن کنند وهمینطور بالاخره روشن کنند که آیا این درست است که دست در دست کسانی مانند صدام حسین دیکتاتور ویا مک کین ها وجان بولتن ها که چهره هار ضد انسانی وجنگ طلبشان برای تمامی جهان روشن است بنام "آزادگی و رزمنده آزادی "همکاری و ائتلاف کرده و با دشمنان مردم وضد آزادی مانند هیئت حاکمه آمریکا و کودتاچی های ضد مصدق مدعی مبارزه با آزادی بود ؟ یا باید گفت ماهیت تجاوزگری آمریکا نسبت به کودتای بیست وهشت مرداد تغییر کرده است بلکه برعکس بدتر هم شده است . ویا اینکه برعکس ماهیت کسانی که فکر میکنند که با متحد استراتزِیک شدن با این ها میتوان به آزادی رسید . این معادله را هم هواداران مجاهدین مانند جناب جندقی بهتر است یک بار توضیح بدهند .
پس سوال اول :معیار آزادگی و "رزمنده آزادی "بودن چیست وآِیا تنها آماده بودن برای مردن وخود سوزی و سلاح دردست گرفتن معیار آزاگی است ؟ویا اولین اصول اولیه آزادگی و"رزمنده آزادی "بودن که همانا سعه سدر داشتن در مقابل مخالفین است را اصولا میتوان در مجاهدین پیدا کرد تا کنون که برعکسش ثابت شده است ؟
دو :آیا آمریکای کودتاچی ماهیتش عوض شده است وتوبه کرده است ویا کسانی مانند مجاهدین که با "اتحاد استراتزِیک "با بخشی از هیئت حاکمه آمریکا و یا با کل آن میخواهند مردم ما را به "آزادی "مورد نظر خود برسانند؟
سه : این سوال برای کسانی که مینویسند "تهران از لیبرتی میگذرد"لطفا یک بار برای همیشه مکانیزم این را روشن کنید که چگونه ماندن در عراق در شرایط فعلی در راستای سرنگونی است ومکانیزم ساده آنرا -نمیگویم اطلاعات مخفی بدهید - روشن کنید در کنار تحولات سوریه ، بفرمایید که درعراق که رجوی میگوید مثلا انتظار چه تحولی را دارید و ماندن این ساکنین لیبرتی در عراق به چه شکل راهگشای راه به تهران است که مدعی آن میباشید ؟
مشگل این دوستان علاوه بر وابستگی عاطفی که سالیان طولانی برای آنها علی رغم ستمی که حتی سازمان بر این افراد کرده است، دارند باعث میشود که واقعیت چهره رجوی را نخواهند ببینند ولی باز بگویند نه ، اینطور نیست انشاالله بز است !
به نظر من خود آقای جندقی با اینکه ستاره های گوناگون بر شانه هایش ندارد بخاطر آزادگی که در خود دارد و زبان اعتراضی که میگشاید از هر کدام از این حضرات که از دستگاه رجوی به عنوان "رزمنده آزادی "معرفی میکند آزاده تر است زیرا که علی رغم تمامی وابستگی های متفاوت عاطفی و سیاسی که ممکن است به این سازمان سرکوبگر ابراز دارد ولی زبان اعتراض انسانی دارد که از طرف دیگر او را از این جریان جدا میسازد . آقای جندقی باید فقط باید یک تحلیل داشته باشد که معیار "رزمنده آزادی"بودن چیست وبا چه معیاری به یک جریان وبالطبع به اعضای آن که در این جریان هستند میتوان گفت که یک جریان "آزادی خواه "است ویک شخص "رزمنده آزادی " است بویژه که خود را تنها منادی ومدعی آزادگی در جهان معرفی میکنند.
مشخصا ادبیاتی که بکار برده میشود خود یک معیار است :مثلا همین نامه هایی که منتسب به محمد اقبال و کامران ایزده پناه نسبت داده میشود ا زاین نوع میباشند . این افراد دیگر یک هوادار ساده اینترنتی هم نیستند که کسی بگوید مانند آقای نا ظر که این ها "نا هوادارها "میباشند نه ! اینها در بطن وقلب رجوی وفرهنگش بزرگ شده اند و موسیقی دان بودن آقای ایزد پناه امر را دو چندان مشگل تر میکند که این فرهنگ منسوخ چنا ن کاری با یک انسان فرهیخته کرده است یک انسانی که موسیقی را با تمامی زیبایی یک روح انسان میتواند بنوازد ولی چرا این نوازش موسیفی او تبدیل به زبانی این چنینی مبدل میشود ؟چرا اصلا وابدا باید چنین با کلمات به برادر خود بتازد ؟گناه برادرش چه بوده است که باید براو چنین تاخت و با بدترین و زشت ترین کلمات او را دشنام داد؟گناهش این بوده است که گفته است نگران جان انسانها از جمله برادرش است وبرای همین بهتر است که از عراق یکسره به یک کشور امن ثالث برده شوند بدون هیچ بحث سیاسی در حواشی آن که هم خانم عاطفه اقبال وهم آقای مازیار ایزده پناه از آن اجنتاب میکرده اند وحتی هنوز میکنند . و این چه تاثیر عملی میتوانسته است داشته باشد خود سوالی است. ولی رجوی از چه چیزی میترسد که به چنین واکنش های هیستری عکس العمل نشان میدهد ؟
پس مشگل رجوی ودستگاه وی در کجاست ؟ آیا وقتی فرهویگن آلمانی هم میگوید :برگشت به اشرف ممکن نیست وتنها راه برای جان این افراد خروج از عراق است . ایا مجاهدین به او هم این چنین میتازند؟ نه فقط سانسورش میکنند سعی میکنند باهاش زیرآبی بروند ویا درمقابلش سکوت میکنند.
ولی در مقابل این کمپین انسانی بدترین مواضع را میگیرند و بدترین تهمت ها را به افرا د شناخته شده میزنند .
البته جناب جندقی تجربه کافی دارد وصابون این نوع تهمت ها را حتی از زبان بالاترین کادرهای سازمان به تن خویش ودیگران شاهد بوده است که بارها به افراد خورده است ولی هرگز به روی خود نیاورده است که چرا یک جریان بقول خودشان تحمل عقیده مخالف را ندارد ؟ وچرا ایشان هنوز نمیگوید که با چنین معیارها وشک هایی که وجود دارند آیا این افراد هنوز "رزمندگان آزادی "میباشند؟آیا صرف سرنگونی خواهی وصرف جان برکفی و آماده بودن به دستور رهبر برای خود سوزی ، دیگر کشی از کسی "رزمنده آزادی "میسازد ؟ یا رزمنده آزادی با همین شعار ساده شروع میشود :من جانم را میدهم که مخالفم حرفش را بزند !
اگر این معیار آزادگی است نقطه مقابل آن که هیچ عقیده ای ومخالفتی را به عنوان "آلترناتیوی " تحمل نمیکند یک عقیده ضددمکراتیک و سرکوبگرانه است وتعارف هم برای مردم وبخاطر مردم وبخاطر شرافت آزادی باید کنا رگذاشت وهمچنین حقیقت را در مقابل مصلحت ذبح وتوجیه کردن . ولی امثال آقای جندقی فکر میکنند متاسفانه که در این قبر ی که بیست وهفت سال است بدین منوال با مخالفین خود رفتار میکند هنوز ذره ای ازادگی وجوددارد ولی همانطور که بارها گفته شده است :ارتجاع گورکن خویش است و سرکوبگران مرتجع نیز با حمله از بالاترین نقطه سازمان به خانم اقبال و آقای ایزد پناه دقیقا یک بار دیگر قبر خود را کندند و ماسک خود را یک بار دیگر از روی چهره سرکوبگرانشان برداشتند. :در یک کلام کسانی که در جبهه رجوی اینگونه با مخالفین سازمان میتازند ذره ای از آزادگی بهره نبرده اند با معیار اینکه آنها خود را "رزمنده آزادی "معرفی میکنند باید جان خود را بدهند که مخالف وحتی دشمنشان حرفش را بزند ولی آنها چه میکنند آنها حتی دوستان منتقد خود را به تهمت وفحاشی و سرکوب وترورشخصیت میکشانند این روش همخوانی ندارد همانطور که جناب جندقی گفته است ولی امثال اقای جندقی شاید یک بار برای همیشه باید تکلیف خود را همانطور که با خمینی دیو صفت سرکوبگر روشن کردند بخاطر مردم ، بخاطر آزادی وبرای آزادی ّباید تکلیف خود را نیز با جریانهای سرکوبگر ی مانند شاهیان ، رجوی ها ودیگر مدعیان روشن کنند وهمینطور بالاخره روشن کنند که آیا این درست است که دست در دست کسانی مانند صدام حسین دیکتاتور ویا مک کین ها وجان بولتن ها که چهره هار ضد انسانی وجنگ طلبشان برای تمامی جهان روشن است بنام "آزادگی و رزمنده آزادی "همکاری و ائتلاف کرده و با دشمنان مردم وضد آزادی مانند هیئت حاکمه آمریکا و کودتاچی های ضد مصدق مدعی مبارزه با آزادی بود ؟ یا باید گفت ماهیت تجاوزگری آمریکا نسبت به کودتای بیست وهشت مرداد تغییر کرده است بلکه برعکس بدتر هم شده است . ویا اینکه برعکس ماهیت کسانی که فکر میکنند که با متحد استراتزِیک شدن با این ها میتوان به آزادی رسید . این معادله را هم هواداران مجاهدین مانند جناب جندقی بهتر است یک بار توضیح بدهند .
پس سوال اول :معیار آزادگی و "رزمنده آزادی "بودن چیست وآِیا تنها آماده بودن برای مردن وخود سوزی و سلاح دردست گرفتن معیار آزاگی است ؟ویا اولین اصول اولیه آزادگی و"رزمنده آزادی "بودن که همانا سعه سدر داشتن در مقابل مخالفین است را اصولا میتوان در مجاهدین پیدا کرد تا کنون که برعکسش ثابت شده است ؟
دو :آیا آمریکای کودتاچی ماهیتش عوض شده است وتوبه کرده است ویا کسانی مانند مجاهدین که با "اتحاد استراتزِیک "با بخشی از هیئت حاکمه آمریکا و یا با کل آن میخواهند مردم ما را به "آزادی "مورد نظر خود برسانند؟
سه : این سوال برای کسانی که مینویسند "تهران از لیبرتی میگذرد"لطفا یک بار برای همیشه مکانیزم این را روشن کنید که چگونه ماندن در عراق در شرایط فعلی در راستای سرنگونی است ومکانیزم ساده آنرا -نمیگویم اطلاعات مخفی بدهید - روشن کنید در کنار تحولات سوریه ، بفرمایید که درعراق که رجوی میگوید مثلا انتظار چه تحولی را دارید و ماندن این ساکنین لیبرتی در عراق به چه شکل راهگشای راه به تهران است که مدعی آن میباشید ؟
Fleur Masoudy
جناب آقاي جندقي شما مقاله مازيار ايزد پناه را مطالعه كرده ايد؟ آيا در برابر الفاظ سراسر لمپني او هم چنين برانگيخته شده بوديد؟ بله هيچ كس نمي تواند دعاوي حمايت از مجاهدين ليبرتي را داشته باشد و همزمان باركش وزارت اطلاعات باشد. مجاهدين به چنين حامياني نياز ندارند. ضمن اينكه اگر مدعي حمايت از مجاهدين ليبرتي هستيد، چرا تشري نمي بريد در مقابل سفارت رژيم يا سفارت مالكي اعتراض كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Faezeh Sojodi
اندک اندک جمع چماق داران میرسند !!
Sa Schaum · Ami(e) avec Abbas Samakar et 75 autres personnes
فرض را بر این میگذاریم که خانم فلور مسعودی درست میفرمایند و آقای مازیار یک نوشته "سراسر الفاظ لمپنی "نوشته اند -هرچند من این نامه را خوانده ام و با این نوشته آقای کامران تفاوت اساسی در فرهنگ نوشته دارد- ولی فرض میکنیم . سوال این است که یک سازمانی که خود را "رزمنده آزادی "میداند باید از این گونه الفاظ وفرهنگ استفاده کند ؟ زیرا که مدعی آلترناتیو ی رادارد و توقع از او نباید برخورد دیگری باشد. بعلاوه اصل مطلب گم نشود چرا این سازمان با یک نیت خیر سر ستیز دارد ؟چرا جاده خاکی برویم . دشمنی سازمان با یک کمپین انسانی چیست؟خوب ساده ترین راه این بود که بنویسد که این نظریه خیرخواهانه است و لی اشتباه است وآنرا توضیح دهد که چرا بدون فحاشی ، بدون چماق کشی امثال حسن حبیبی و زری اصفهانی ، بدون اینکه آن نامه کذایی منتسب به محمد اقبال ویا این فحش نامه را منتشر کند. پس مشگل را باید از ریشه حل کرد؟ولی چرا این سازمان با این "عرض وطولی "که برای خود قائل است در مقابل این مساله نمیتواند یک رفتار درست وانسانی داشته باشد ؟ جواب را باید در ماهیت هرجریان دید که دچار عدم اعتماد به نفس است و تحمل مخالفت با نظریه خود را ندارد هرچند که این کمپین در مخالفت با مجاهدین هم خانم اقبال بارها اعلام کرده است که فراخوان نداده است و فقط مساله اش انسانی است مثل دهها لابی مجاهدین که حتی نظر دیگری دارند مانند فرهویگن آلمانی که در مصاحبه ای میگوید :بازگشت به اشرف ممکن نیست - که البته بعد از مدتها که ترجمه شد مترجم مجاهدین این را به عنوان "غیر محمتل "ترجمه کرده بود با زرنگی - و خواستار خروج از عراق شده بود . پس این حرف جدیدی نیست ولی مشگل سازمان در کجا با این کمپین بوده است . قبلا هم گفته شده است که یا سازمان با خانم اقبال میخواسته است تصفیه حساب کند واین را موقعیت خوبی دیده است ویا اینکه تحمل عقیده دیگری که حتی خود میگوید مخالفتی با مجاهدین ندارد را ، ندارد؟ پس مساله ساده است جاده خاکی نرویم: مشگل رهبری مجاهدین با کمپین خانم عاطفه اقبال کجاست این را توضیح بدهید بدون فحش ، بدون ناسزا وبدون شانتاز و جو سازی . شما میگویید ما فکر میکنیم برویم اشرف بهتر است وبعد برویم یک کشور ثالث و این کمپین میگوید بهتر است که مستقیم از عراق خارج شد . ولی ظاهرا مساله برای رهبری مجاهدین به این ساده گی نیست که چنین عکس العملی با این ابعاد نشان میدهد .
Ahmad Moghimi Fleur Masoudy @ , نمی دانم در درون تشکیلات سازمان چه میگذرد ، که هنوز به حکومت نرسیده کیهانی کثیفتر از کیهان شریعت مداری ، باز جویانی رذل تر از باز جویان اتهام زن اوین ، و لباس شخصیهایی بی مغز تر از چماقداران رژیم تدارک دیده اند ، آیا همه اینها نتیجه آن انقلاب کذایی ایدولوژیک است ؟ .
Efat Eghbal
اگر حمایت از خروج افراد اسیر در لیبرتی و اصولا حرکتهای انسانی ،،عکس العمل هائی این چنین افسار گسیخته را دارند و براحتی وابسته به اطلاعات آخوندی معرفی میشوند ،،،باید بگوئیم که بفرمائید هر چه در چنته دارید بیرون ریزید ،،،ما اعضای کمپین از هر امکان مشروعی استفاده می کنیم برای خروج و نجات انسانهای اسیر از جهنم و زندان ساخته شده آخوندها در لیبرتی ،،و از هیچ تهمت و مارکی هم ابا نداریم ،،بقول معرف ،،طلائی که پاکه ،،چه منتش به خاکه ،،،،،
HM Nowr Ooz · Ami(e) avec Reza Ina et 4 autres personnes
sar kar khanome Eghbal in manteghe Hitler bood keh migoft "har keh ba ma nist paas baar mast"...
Azarmita Susan Immanuel
ادبیات رهبری هزار چهره سازمان همیشه همین بوده که از دهان نامبارکشان شیر و شکر ببارد !! نه فقط به شما بلکه به همه مردمی که با این سازمان و این راهی که به ناکجا و آباد و ترکستان میرود مخالفند...و البته غزل خداحافظی را دیریست خوانده اند و این دست و پای زدنها برای نفس های آخر است
J'aime : 15
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر