نامه استاد کامبار ایزد پناه را به
تنها برادرش مازیار خواندم و بسیار بسیار متاسف شدم.
این قضیه مارک زدن به هر کس و این "نامه نگاریهای کلیشه ای" که آدم را بیاد مرحوم مغفور بریا(البته از نوع روستائی اش) در شوروی استالین می اندازد، همچنین آدم را به یاد داغ زدن بر کپل اسبان در داغگاه امیر ابوالمظفر فخرالدوله احمدبنمحمدوالیچغانیان می اندازد که فرخی سیستانی در این مورد قصیده زیبائی دارد:
چون پرند نیلگون بر روی پوشد
مرغزار
پرنیان هفترنگ اندر سر آرد کوهسار.... بر در پردهسرای خسرو پیروزبخت
از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار
ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف
مرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار
خسرو فرخ سیر بر بارهٔ دریا گذر
با کمند شصت خم در دشت چون اسفندیار
هر کره کاندر کمند شصت بازی درفکند
گشت داغش بر سرین و شانه و رویش نگار
هرچه زینسو داغ کرد از سوی دیگر هدیه داد....
پرنیان هفترنگ اندر سر آرد کوهسار.... بر در پردهسرای خسرو پیروزبخت
از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار
ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف
مرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار
خسرو فرخ سیر بر بارهٔ دریا گذر
با کمند شصت خم در دشت چون اسفندیار
هر کره کاندر کمند شصت بازی درفکند
گشت داغش بر سرین و شانه و رویش نگار
هرچه زینسو داغ کرد از سوی دیگر هدیه داد....
شعر را میتوانید در دیوان فرخی
بخوانید اما نه ما در عصر امیر چغانیان هستیم و نه "مازیار ایزدپناه"
اسب است که در خم کمند چهل خم سلطان چغانیان اسیر شود و داغ اتهام بر او بزنند.
اتهام زدن بر مرد شریف جوانمرد آزاده "مازیار"، داغ نادانی و نشان مستبد
بودن بر سیمای داغ زنندگان میزند و بس و برشک و تردید در حقانیت شعارهایی که یک در
میان در آنها کلمه "آزادی" تکرار میشود پیداست می افزاید.بقول یزدیها :
سالی که نکوست از بهارش پیداست
ماستی که توروش است از تغارش پیداست
ماستی که توروش است از تغارش پیداست
....من از مازیار طی نزدیک به سی سال
رفاقت بسا نکته ها و چیزها میدانم. مردی است به صفا و چون پاکیزگی آسمان و کوههای
زادگاهش لرستان وبیزار از هر گونه ارتجاع و استبداد که اولین اش جمهوری اسلامی است
در ناجوانمردی فرمایندگان این اتهامات همین بس که او در آخرین یاری رسانی
اش(میدانم مازیار نمیخواهد این نوشته شود ولی من میخواهم این را یاد آوری کنم)
تقریبا تمام پس انداز اندکش را که پشتوانه خانواده کوچک چند نفره اش بود اهدا نمود
تا ابزاری را که اخوی میخواهد برای سیستم موسیقی آماده شود چنین است رسم سرای درشت
و من برای مازیار که نه برای کسانی که اینچنین به او تاخته اند متاسفم زیرا این
نوع کارها بر عمق انزوا می افزاید اما چه میشود کرد که به قول شاعر:
شد خاک خمینی و مرامش باقیست
تسبیح و عبا و رطل و جامش باقیست
در خیل خواص وخاصگان در رجعت
تا خیل خر- آئین عوامش باقیست
-- چون حق و حقیقت همه در نزد «علی» ست
معنای علی اینکه هر آنکو که «ولی» ست
پس هر که نه در نزد ولی مزدورست
این گفته ی نغز، حرف ملافاطی است
تسبیح و عبا و رطل و جامش باقیست
در خیل خواص وخاصگان در رجعت
تا خیل خر- آئین عوامش باقیست
-- چون حق و حقیقت همه در نزد «علی» ست
معنای علی اینکه هر آنکو که «ولی» ست
پس هر که نه در نزد ولی مزدورست
این گفته ی نغز، حرف ملافاطی است
با امید به اینکه حضرت حق نور شعور
و خرد و بازنگری را در تمام ما زنده بدارد.ونیز راه نجاتی برای آنانکه در مسلخ
لیبرتی یکی یکی برقناره های سلاخان آویخته میشوند پیدا شود.
اسماعیل وفا یغمایی -18 آوریل 2013
کامنت ها در فیسبوک
10 commentaires
Commentaires
- J'aime : 22
22
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر