قلب های تکه پاره شده. سالگرد گلوله های شلیک شده بر پیکرهایی که دستبند توان تحرک را از آن گرفته بود. تاریخ فراموش نخواهد کرد این تصاویر تکان دهنده را. نه آنها را که بر این پیکرها شلیک کردند. نه آنها را که اموال را بر جانها ترجیح دادند و صد انسان را بدون سلاح بعنوان گوشت دم توپ در معرض کشتار کسانی قرار دادند که به خون آنها تشنه بودند. از آنهمه اموالی که این جانهای پاک برایشان فدا شدند چه ماند؟ از آن خاک که با دستهای همین جوانان آباد شده بود چه ماند؟ جز اینکه قاسم سلیمانی پاهای کثیفش را عاقبت به قیمت این خونهای بر زمین ریخته شده بر آن نهاد و در آن با آن چهره جنایتکارانه و کریهش عکس یادگاری گرفت؟ آیا قیمت یک مشت آهن پاره در اشرف جان 53 انسان مبارز و از جان گذشته بود؟ قیمت آن، سوگوار کردن 53 خانواده بود؟ براستی از هفت گروگانی که نزدیک بود تمام ساکنان لیبرتی را برای آنها به باد اعتصاب غذا بدهند چه خبر؟ چرا هیچ نامی از آنها در رسانه ها نیست؟ چه اقدامی برای ردیابی آنها شده؟ نکند همه اینها هم جزو بازی های پشت صحنه بوده است؟
عکس لحظه آخر زهره قائمی از زندانیان سیاسی قبل از سی خرداد شصت که با من در زندان اوین هم بند بود همیشه مرا به فکر فرو برده است. دختری بسیار کم حرف و ساکت بود. براستی زهره از چه چیزی در لحظه آخر این چنین وحشت کرده است که نقش آن بر چهره ی بی جانش نیز نقش بسته و بجا مانده است؟ سئوالی که شاید هرگز پاسخ نخواهد گرفت.
لعنت تاریخ بر جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی که با کینه و بغض این عزیزان را با این وضع فجیح تکه پاره کردند و به یک عده بی سلاح و بی دفاع با خمپاره حمله کردند و لعنت تاریخ بر آنها که جان آنها را به بازی های سیاسی آلودند و معامله کردند. هر دو در راستای یک هدف : یکی برای نگه داشتن قدرت به هر قیمت! دیگری برای بدست آوردن قدرت به هر قیمت! هر دو به موازات هم حرکت می کنند. هر دو در درگیری و نبرد با هم به یک نقطه رسیده اند. آنچه باقی مانده است جسدهای سوراخ سوراخ شده در صحنه نبرد است که معامله شده اند! امروز حتی از بزرگداشت آنها در سایت های مجاهدین خبری نیست! نه مراسمی برایشان به رسم سالانه گرفته شد و نه یادی از آنها در رسانه های رسمی! گویا آنها مهره هایی بودند که در آن سپتامبر خونین باید به پای سیاست هایی که هیچ کس پاسخگویش نیست، به خون خود می تپیدند! و امروز باید فراموش شوند تا خاطر جشنهای متعدد برای پیروزی های کاذب، کدر و خونین نگردد! آری! خاطره این گونه روزهای خونین باید به فراموشی سپرده شود تا استراتژی غلط مجاهدین در اصرار ماندن در عراق و شعار کاذب اشرف ماندگار است! زیر علامت سئوال نرود.
آنروز نوشتم امروز هم می نویسم : لعنت تاریخ بر مسببان این قتل عام باد!
آنروز نوشتم امروز هم می نویسم : لعنت تاریخ بر مسببان این قتل عام باد!
عاطفه اقبال -11 شهریور 95 برابر با 1 سپتامبر 2016
سلام عکسی که گذاشتید فکر میکنم عکس شهید میترا باشد
پاسخحذفدوست گرامی، این عکس متعلق به زهره قائمی است. مجاهدین هم آنرا به همین اسم اعلام کرده اند.
حذفسلام عکسی که گذاشتید فکر میکنم عکس شهید میترا باشد
پاسخحذفبگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
پاسخحذفبله حق با شماست. تاریخ فراموش نخواهد کرد نقش دو طرف را در این کشتار وحشیانه. چه آنهایی را که کشتار کردند و چه آنهایی را که آنها را در اشرف نگه داشتند در حالیکه می دانستند یک دام است.
پاسخحذفبحث اموال در میان نبود ، رجوی وانمود میکرد که در لیبرتی است.
پاسخحذفبه این ترتیب که همه ی ساکنان لیبرتی گمان کنند که او در لیبرتی است و برای رد گم کردن اشرف را (به بهانه ی اموال )خالی نمیکند، ویا خیلی ساده تر گمان کنند که در اشرف است و از این رو آنجا را تخلیه نمی کند،
در دجالیتش همین بس که یکبار بر خلاف همیشه که از یکان ۱۰۰ نام میبرد در میان هیاهوی ساختگی و از پیش تعیین شده از آنها با نام یکان ۱۰۱ نام برد، یعنی بباوراند که خودش را هم این بار بشمار آورده و بنابراین در اشرف است و یا گمان کنند که این ۱۰۱ گفتن رد گم کنی است برای مخفی کردن حضورش در لیبرتی، خلاصه هر آنچه گمان هست حول و حوش حضورش در عراق باشد!
والا هیچ عقل سلیمی نمیتوانست بپذیرد که رهبر عقیدتی فقط برای رسوا نشدن عدم حضورش در عراق نیروهایش را به کام مرگ بفرستد البته این به فهم ناقص ما از مفهوم رهبری عقیدتی برمی گردد که مالک جان و مال همه است و نماینده خدا روی زمین!
آنها را گوشت دم توپ کردند بخاطر یک سری ماشین آلات! اینها پا به پای رژیم در این کشتار مقصر هستند. جان اعضاشون برای اونها هیچ ارزشی نداره.
پاسخحذف