Fara Bahar
Supprimer
سيمرغ سالهاست كه از بام قلههايش
پرواز كرده است
پرهاي چارهگر را
همراه برده است
فر هما كه بر سر او سايه ميفكند
اورنگ خويش را به كلاغان سپرده است!
در زير پاي او
قومي ستمكشيده، پريشان و تيرهروز
در چنگ ناكسان تبهكار كينهتوز
جان ميكند هنوز!
اين قوم سرفراز غرورآفرين، دريغ
ديريست كز تهاجم دشمن، فريب دوست!
چون لشكري رها شده، از هم گسيخته!
جمعي به دار شده، جمعي گريخته!
وان همت و غرور فلكساي قرنها
بر خاك ريخته!
پرواز كرده است
پرهاي چارهگر را
همراه برده است
فر هما كه بر سر او سايه ميفكند
اورنگ خويش را به كلاغان سپرده است!
در زير پاي او
قومي ستمكشيده، پريشان و تيرهروز
در چنگ ناكسان تبهكار كينهتوز
جان ميكند هنوز!
اين قوم سرفراز غرورآفرين، دريغ
ديريست كز تهاجم دشمن، فريب دوست!
چون لشكري رها شده، از هم گسيخته!
جمعي به دار شده، جمعي گريخته!
وان همت و غرور فلكساي قرنها
بر خاك ريخته!