این کمپین با محکوم کردن قاطع این حمله موشکی، خواهان انتقال فوری ساکنان کمپ لیبرتی از عراق به کشور ثالث میباشد. ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار اوضاع حکم میکند، مورد معامله قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند، آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق در زندانی بنام لیبرتی گرفتار آمده اند.

۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

عفت اقبال : بی وفا حالا چرا؟



امروز نزد مادر بودم. مادر در عرض یکسال دو برادر بزرگترش را در ایران از دست داد و هنوز در غم آنها سوگوار است. صحبتمان به علیرضا صمدی - پسر دایی بزرگم - که در قتل عام سال 67 اعدام شد، کشید. برایم تعریف کرد که چگونه مادر علیرضا با شنیدن خبر حبس ابد او بعد از سی خرداد شصت سکته کرده و از دنیا رفته بود.... صبح عاطفه زنگ زده و به او خبر پذیرش صد نفر از طرف کشور آلمان را داده بود. از این بابت خوشحال بود و از من پرسید از محمد چه خبر؟ جواب دادم : خبری ندارم ولی خدا را چه دیدی شاید که فرانسه هم بزودی نفرات پناهنده اش را از لیبرتی بپذیرد و محمد هم بیاید. مادر با دردی در چهره گفت : پدر در حسرت دیدارشان از دنیا رفت. منهم دیگر دارم امید به دیدنش را از دست می دهم. و ناگهان آهی کشید، گریست و گفت : اگر زنده ماندم و .محمد آمد فقط یک جمله به او خواهم گفت :
بی وفا حالا چرا!؟

عفت اقبال 19 آوریل  2013


کامنت ها در فیسبوک

4 commentaires
Commentaires
Atefeh Eghbal
براستی مادر در این روزها بخصوص بعد از دست دادن دایی چه میکشد... بیتاب محمد است و هیچ کاری از دستش بر نمیآید... پسر بزرگش را نزدیک به بیست سال است که ندیده است..این درد را به چه کسی باید فریاد کرد؟
Davar Adab
اگر زنده ماندم و .محمد آمد فقط یک جمله به او خواهم گفت :
بی وفا حالا چرا!؟ و من با سخنان مادر گرامیتان اشک میریزم ، درود بر شما و خانواده سربلندتان .
Shahrzad Amin cheghadr khanevadeha dargir shodand.delam kheili gereft

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر