این کمپین با محکوم کردن قاطع این حمله موشکی، خواهان انتقال فوری ساکنان کمپ لیبرتی از عراق به کشور ثالث میباشد. ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار اوضاع حکم میکند، مورد معامله قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند، آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق در زندانی بنام لیبرتی گرفتار آمده اند.

۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

پاسخ به نامه علیه مازیار ایزدپناه!



ساعتی پیش نامه منتسب به کامیار ایزد پناه به برادرش مازیار را خواندم و از اینهمه دنائت و هرزگی به خشم آمدم. تا وقتی این نامه ها و حمله ها علیه خود من بود، من دهان نمی گشودم. اما امروز پا را فراتر گذاشته و شروع به حمله علیه حامیان یک کمپین انسانی که هدفی جز نجات جان انسانها ندارد، کرده اند.. تا در راستای پیش بردن خط غلط ماندن در عراق، فضای رعب و وحشت بپراکنند. شرمتان باد! که از تاریخ درس نمی گیرید! قبل از هر جوابی، به کسانی که در درون با انقلاب ایدئولوژیک به ویران کردن کانون خانواده کمر بستند و اینک قصد گسترش این ویرانی را همانطور که قول داده بودند، به بیرون از خود در جامعه دارند. میخواهم کلام شاعر شهید کمال رفعت صفایی را به عاریه بگیرم و بگویم : گم شوید! زیر تمام سنگ هایی که بر ما فرو باریدید! گم شوید! زیر تمام سنگهایی که بر ما فرو میبارید... گم شوید!...من اگر به بیابان بدل شوم! دیگر شهروند شما نخواهم شد! ...نه! به آزادی قسم! نخواهم شد... بروید در بیغوله های انقلابات ارتجاعی و بندهای بیشمارش گم شوید.... که شما خود همان زالوهایی هستید که قبل از اینکه بجان مردم بیفتید بجان کسانی که زندگیشان را در مسیر مبارزه ای که شما ویرانش کردید، گذاشتند. افتاده اید...شما خود همان زالوهایی هستید که اعضای خودتان را در نشست های موسوم به زالو به آن متهم میکنید و باعث سکته های مغزی اعضایتان می شوید. گم شوید... که بهترین یارانمان را ویران کرده اید...گم شوید...که به ناموس کلمات تجاوز کردید... گم شوید.....که آخرین ذره های امیدی را که می شد به شما داشت، پرپر کردید.... گم شوید!...که مبارزه ای خون آلود را به فاضلاب کشاندید... بروید از قول هر کس که میخواهید بر علیه من نامه های کذب و دروغ منتشر کنید ولی من اگر به بیابان بدل شوم...دیگر هرگز شهروند شما نخواهم شد!

عاطفه اقبال - 17 آوریل 2013


کامنت ها در فیسبوک


50 commentaires
Commentaires
Sa Schaum · 76 amis en commun
درود برخشمنتان ! که برآمده از یک ایمان است ، که رجوی ها آنرا سوزاندند ، رجوی وخمینی ایمان به آزادی و ایمان به رهایی وباور به رهایی در دل توده ها را سوزانده ومیسوزانند! ای کاش این مرتجعین میتوانستند در هر چهره ای برای همیشه در تاریخ گم شوند !
Sa Schaum · 76 amis en commun
که دشمنان آزادی اند ، که دشمنان رهایی اند ولی مدعی آن ! باشد که روزی هرگز شهروند نه ارتجاع خمینی و نه ارتجاع رجوی نه هیچ استبداد دیگر بهر نامی نشویم ! به امید آنروز شمع سوسو شده در قلبمان را بالا نگه میداریم ونمیگذاریم که ارتجاع خمینی ورجوی آنرا خاموش کنند و آنرا حفظ و به نسلهای بعد وبعد میدهیم تا به نور آزادی و برابری برسیم .
مازیار ایزدپناه
دیشب با خواندن این خزعبلات آخوندی خاطره کمال در ذهنم جان گرفت.
زنده یاد کمال رفعت صفایی روزی که شبیه همین نامه ها که درباره او منتشر کرده بودند را نشانش دادم با خنده گفت "اینها همواره می خواهند کفاش را به جنگ کفاش شاعر را به جنگ شاعر برادر را به جنگ برادر و... بیاورند."
کمال با حس بسیار قوی اش خیلی خوب دست شیاد خود شیفته را خوانده بود.
Ali Reza Kazemi
عمیقا متاسفم. دردی که در عمق استخوانهایم حس میکنم قابل بیان نیست. آنکس که این وسط دارد با دمش گردو میشکند همانا حاکمیت و وزارت مربوطه هست. آنها آگاهانه با انعکاس ابزاری کمپین هیزم بیار معرکه هستند و همین هم بهانه این رفتار تماما ناروا و ناپسند میشود. واقعیت اینست که باید درک کرد که این وادی بسیار حساس هست، هر چند من هرگز انتظار چنین واکنشی از سازمان و اعضا مربوطه نداشتم و در تمام این موارد بسیار دلشکسته شدم اما از همان ابتدای کمپین هم به رویکرد شاید ناآگاهانه اما قابل سواستفاده کمپین که به وزارت مربوطه امکان سواستفاده را میداد نقد داشتم و واردش نشدم. اما ورود یا عدم ورود فرد یا افرادی چه تفاوتی به کل موضوع میکند. آنچه باید فهم کرد نه از تخریب کمپین و نه از تخریب سازمان و اعضا هیچ نتیجه ای جز نفع حاکمیت حاصل نمی شود. نمیدانم شاید یک موضعگیری جدی و مسئولانه در محکومیت سواستفاده ابزاری عوامل وزارت تا حدی مناسب باشد. هر چند اعضای کمپین این را مفروض بدانند اما واقعیت سواستفاده حداکثری وزارت هست. ولی هر چه هست راه در جبهه گیری متقابل سازمان یا اعضا و خانواده ها آنگونه که الان متاسفانه صورت بندی شده است نیست
Sa Schaum · 76 amis en commun
آیا مشگل واقعا سواستفاده رژیم است . اگر این گونه بود خود سازمان به کسی آتو نمیداد و به آن دامن نمیزد. مگر درخواسته خانم عاطفه اقبال بجز یک اختلاف نظر - حد اقل - از همه بحث های سیاسی کلی میگذریم -یک اختلاف نظر بیشتر وجود دارد یکی میگوید راه از اشرف میگذرد ودیگری میگوید بهتر است که یکراست به یک کشور ثالث بروند . آیا برای چنین موضع گیری باید کسی به تهمت وفحاشی و روشهای رژیم ایران یعنی برادر مقابل برادر و خواهر درمقابل خواهر بپردازد؟ ویا حد اقلش میتوانست آنرا به عنوان یک نظر خیرخواهانه تحمل کند ولی روی خودش نیاورد وخط خود را برود ؟ولی چرا این سازمان که مدعی "آلترناتیوی "دارد چنین ظرفیتی ندارد ؟ دو چیز را میتوان عنوان کرد یا اینکه اینها مدتها بوده است که در کمین خانم اقبال بوده اند و در جهت تصفیه حساب اکنون این رابهانه قرار داده اند ؟یا اینکه رجوی ودستگاهش مانند ولی فقیه تحمل هیچ تخطی ازخط خود را ندارد ؟ وچرا آنوقت ازاین سازمان خواسته نمیشود که سعه سدر از خود نشان دهد ودر مقابل یک چنین مساله ساده ای موضع نگیرد؟ مگر خود را "قدر قدرت وبزرگ "نمیبیند
Sa Schaum · 76 amis en commun
س چه چیزی در این کمپین وجود دارد که جیغ های بنفش را باعث میشود؟ به نظر میرسد که این کمپین با تمامی اشکالاتش و کمبودهایش و کوچک یا بزرگ بودنش حسابی به خال زده است که باعث جیغ های بنفش شده است . کسانی هم که نگران بهره برداری رژیم هستند بهتر است به سازمان مربوطه بگویند : چرا نمیتوانی وطاقت یک اختلاف نظر  را نداری و چرا بهانه به دست رژیم میدهی وسو استفاده آن و چرا از قربانی اتهام وفحاشی وتهمت وچماقداری خواسته میشود که از کاری که نکرده است در مقابلش موضع بگیرد ؟ و کسانی که در مقابل این کمپین که به گفته و عمل خود خانم اقبال علی رغم حتی اصرار بر سیاسی بودن کمپین ایشان همچنان بر حقو ق بشری ان اصرار داشته ودارد چرا از سازمان خواسته نمیشود که بس کند و ناسزا را کنار بگذارد ؟ این بی انصافی است که برای کسی که کاری نکرده است از او خواسته شود که یک نوعی "توبه نامه "بنویسد واز کاری که نکرده است تبری جوید ! واقعا چه باید گفت ؟
Atefeh Eghbal
آقای کاظمی عزیز یک سئوال : براستی اگر مشکل این است چرا در رابطه با کمپین بیماران اشرف هم دقیقا همین تحریم و خط سرخ و حمله و تهاجم انجام شد؟ اگر دقت کنید در نامه منتسب به برادر من نوشته شده که من جرات کرده ام آنزمان یعنی چند سال پیش برای حمایت از بیماران اشرف کمپین بزنم!!! و کاری در جهت منافع وزارت اطلاعات انجام داده ام!!! آن کمپین نه در رسانه های رژیم انعکاس پیدا کرده بود و نه مشکل دیگری داشت. دوست عزیز مشکل جای دیگری است. متاسفانه خانه دیگر از پای بست ویران شده است. آری رژیم با دمش گردو می شکند و این نتیجه حمله بی شرمانه ای است که مجاهدین تحت عنوان خانواده به اعضای کمپی می کنند. ولی مطمئن باش کسان دیگری هم در جهت مخالف رژیم با دمشان در حال شکستن گردو هستند. همانها که خواهان رساندن وضعیت به اینجا بودند تا بتوانند بگویند دیدید که ما گفتیم اینها ضد ما هستند!! حتی برادران خودشان هم علیه شان افشاگری میکنند!! زهی بی شرمی... زهی بی شرمی... آری باور کنید من نیز قلبم به درد آمد. بیش از آنچه شما فکرش را بکنید.
Atefeh Eghbal
پدرم تعریف میکرد که در مسجدی گویا در ایام محرم مراسم عزاداری بوده. دو نفر کنار هم نشسته بودند و نفر اولی روی پای نفر دوم نشسته بود و مداوم فشار می آورد و تا طرف می آمد حرف بزند و اعتراض کند. جلوی دهانش را می گرفت و می گفت : هیس! مجلس به هم می خورد! چند بار که این کار را تکرار کرد. طرف یکباره به فریاد در آمد و مجلس  را بهم ریخت که : آقا جان به جهنم که مجلس به هم میخورد! اگر میخواهی مجلس به هم نخورد از روی پای من بلند شو و انقدر به من فشار نیار!... حالا حکایت ما است. هر هرزه گویی را علیه ما میکنند بعد تا می آئیم حرف بزنیم می گویند که : هیس! رژیم سوء استفاده میکند! یکی نیست به این ها بگوید که خود شما عامل سوء استفاده رژیم هستید. اساسا شما میخواهید رژیم سوء استفاده بکند تا بگوئید دیدید نباید علیه ما کسی انتقادی بکند! روزگار غریبی است نازنین!
Majid Bidar
اصلاً فرق نمیکند شما موافق باشید یا مخالف. حتی اگر در حمایت و دفاع حرفی بزنید، باید با اجازه باشد و حتما هم کدهای تعظیم و تکریم و مداحی داشته باشد، در غیر اینصورت نه تنها "مورد سوءاستفاده آخوندهاست، بلکه اصلاً از طرف خود آخوندهاست!
هنوز یادم نرفته «بیا
نیۀ زندانیان از بندرسته در حمایت از اشرف» که زنده یاد عطیه امامی و یکی دو نفر از دوستانش، طراح و پایه گذار آن بودند. بعد از انتشار بیانیه و دیده شدن نام دو سه نفری که تعلقات مثلا تشکیلاتی! داشتند، نامه ای خطاب به تمام هواداران صادر شد مبنی بر اینکه "فقط هر جایی را که ما میگوئیم امضا کنید"!

تا پیش از این کمپین واقعا فکر میکردم (یا سعی میکردم که بخودم اینطور بقبولانم) که تمام این هرزه درایی ها و مشمئزات توسط تعدادی معلوم الحال و هوادار نما صورت میگیرد. حتی صحبت کسانی که تاکید میکردند: "تو چقدر پرتی! از بالا تا پائین همینه!" هم برایم قابل قبول نبود! کسانی که بعدها با یک چلوکباب یا بستنی یا ساندیس و یا با دستی به سر و صورتشان کشیده شدن، توبه کردند و یادشان رفت که چه میگفتند!!
اما خب، کمترین منفعت این کمپین برای خودم این بود که چهره کثیف تقیه در این کثافتکاریهای مذهبی برایم روشن و برای همیشه تمام شد. 
...
مازیار ایزدپناه
متاسفانه سی و چند سال است که عمر همه ما به بهانه شرایط حساس در سکوت گذشت که البته هم تا بحال تنها مستبدان شیاد از آن برای محکم تر کردن بساط دیکتاتوری خود بهره حسته اند.
این چه بساطی ست که برسفره خون شهیدان آزادی  مردم ایران بپا کرده
اند که هیچ کسی اجازه انتقاد نداشته باشد؟ هیچ کس اجازه بیان نظری دیگر و یا مخالف نداشته باشد؟ چرا باید همیشه یک مستبد بر سرنوشت ما و آینده ما و میهن ما حاکم باشد؟
مگر آزادی فطرت هستی نیست؟ 
چرا باید همواره میان دو سیستم تو تالیتر دو دیکتاتور مجبور به انتخاب باشیم؟
چرانباید بتوانیم حرف بزنیم و یا جرات کنیم و از آزادی سخن بگوییم؟ چرانباید در همه حال یقه دیکتاتوری را که توان احترام به عقاید متفاوت دیگران با انتقاد پذیری و با پایبندی عملی به دمکراسی و آزادی راندارد چسبید و او را مورد سوال قرار داد؟

تا کی باید اجازه داد که در قرن بیست و یکم باز هم سیستم های عقب افتاده ارتجاعی مبتنی بر ولایت فقیه هر کس را و هر زمان و به هر بهانه که می خواهند زیر ضرب لجن مالی خود ببرند و دم بر نیاورد به این بهانه که شرایط حساس است؟
مگر مقصود اصلی ما چیزی جز آزادی و دمکراسی بود؟
مگر ما برای چه عمر خود را در تبعید گذرانده ایم؟
آیا تنها برای اینکه یک سیستم فاسد را با سیستم فاسد دیگری جانشین کنیم؟

نمی شود امروز تنها به بهانه سوء استفاده ایران ایتر لینک که البته بیشترین خوانندگانش خود مجاهدین هستند ساکت نشست همچنانکه دیروز هم به بهانه کیهان هوایی و پیشتر به بهانه فلان نشریات داخل رژیم و اجازه داد تا شریران و پلیدان با دست باز به هتک حرمت هموطنانی دست بیازند که گناهی جز بیان نظرات و عقایدشان در دفاع از انسان در دفاع از آزادی در دفاع از انسان ازاد و آزادی انسان ندارند!
چرا باید به یک مشت اوباش که هیچ بویی از دمکراسی نبرده اند اجازه داد تا تسمه از گرده هر کسی که ولایت فقیه شان را نمی پذیرد بکشند؟
چرا و تا کی باید به بهانه اینکه یک دیکتاتور از نوشته های ما سوء استفاده نکند بر خیانت های دیکتاتوری دیگر چشم فرو بست؟
نه! نمی توان و نباید اجازه داد تا ابلهانی که در دنیای دون کیشوتی خود را تا حد ستایش و پرستش بالا برده اند و در توهمات دیوانه وار و در ارضای کمبود های روانی خویش پول خون و فقر یک ملت را صرف نقش زدن تصویر خویش بر گردنبندهای طلا یی می نمایند دهان بند نیز بر دهان منتقدانشان بزنند !
Behruz Khorasani · 18 amis en commun
ما و اگر خوش ندارید میگویم من که تلویحا .حکم نما یندگی به خود نگیرد .خطابم به شما اقای کاظمی است..یک از اشتباهات ما ببخشید من این بود که به عنوان یک ملیشا که احسا سم بر منطقم البته اگر من جهان سومی معنی منطق را بدانم چیست ..در مقابل تک ها انچنان محسورپاتک ها می شدیم ببخشید میشدم .که هیچ ساحری  نمی توانست ما را ببخشید من را سحر کند..یک فرد یک روزنامه یک سریال یک سازمان ..کافی است که تو را سحر کند..هر چقدر سطح اگاهی فرهنگی تهی تر از عقلانیت باشد مسلما سحر خیلی راحت تر تیرش از کمان به هدف اصابت میکند..همین که افسون شوی کار تمام است ..یکی از این سحر های سازمان .القای سیاه و سفید .که البته سفید سازمان و سیاه رژیم جمهوری پلید اسلامی ..یک از ما بر حق است یا خمینی و یا سازمان ان یکی در پایئن ترین و ارتجاع ترین طیف ..و سازمان در سر دگر طیف .یکی حق و دیگر ی باطل ..اما هیچ گاه ذهن بسته ما ببخشید ذهن بسته من به این گزاره تاریخی سوق داده نمیشد که چه بسا ای سازمان عزیر هر دوشما در یک طیف سیاه قرار داشته باشید . با یک مثال کامنتم را به پایان میبرم .. رژیم سوریه مسلما یک رژیم ارتجاعی و حامیان او ازجمله رژیم ضد انسانی و ضد بشری جمهوری اسلامی او نیز ارتجاعی..اما نیروهای سلفی که با اسد در حال جنگ هستند نیز ارتجاعی و اتفاقا نیروهای سلفی با تمام وجود از خود مایه میگذارند..پس امروز به این گزاره منطقی پی میبریم که ای دوست صرف مایه گذاشتن از خود گذشتن فدا کردن هر چند به عنوان یک شرط لازم و ضروری است اما شرط کافی نیست همان شرطی که ما ببخشید من فاقد ان بودم .شرط کافی همان عقلانیتی است که ما تاریخا از ان رنج میبردیم و هم اکنون نیز کماکان از ان رنج میبریم ..بهروز خراسانی
Arash Pirouz
اصولا اگر سیر جریانات را مرور کنیم اینها با نامه منتصب به برادر خانم اقبال خواستند ایشان را بزنند البته با نام ساخته برادرش که اگر گند کار درآمد. همانطور که در آمد . بگویند که مسئله خانوادگیست و به ما ربطی ندارد وما در این جریانات و اختلافهای خانوادگی دخالت نمیکنیم  که البته اینرا به هواداران در نشست ها گفته بودند ولیک از آنجا که دیکتاتورها همیشه به غلط فکر میکنند که خد ایند ودیگران گاو وگوساله ای بیش نیستند وهیچ نمیفهمند که متاسفانه خیلی از هوادارانی که به کمپین بی هیچ دست بستگی ناجوانمردانه حمله کردند هم اینرا قبول کردند ولیک حداقل اینبار اشتباه کردند و از آنجا که مثل کبک سرشان را زیر برف کرده اند نمیدانند که تعداد زیادی از همین هوادار ها بخاطر دروغهائی که به آنها گفته بودند از آنها نا امید شده اند که در خفا تعداد زیادی از آنها اینرا گفتند و به برخورد های مسئولین خندیدند که همانطور که میدانید تعدادی هم در نشست ها اعتراض کرده بودند حال کفگیر آنها در مورد خانم اقبال به ته دیگ رسیده برادر همراه عزیز کمین مازیار را بروی برادرش به اصطلاح فرستاده اند که البته میدانیم نویسنده اصلی کیست . ولی غرض از اشاره به این نامه ها وبهتر بگوئیم بازیهای بچه گانه این است که تعداد زیادی از هواداران از طریق ایمیل یا پیغام میپرسند که اگر اینها که هنوز نه به قدرت رسیده اند و با افتضاحاتی که به بار آورده اند عملا خودشان هم نمیدانند چه کنند چرا این بازیها را انجام میدهند باید گفت از آنجا که جوابی به هواداران در مورد وضعیت و مشکلات امروز ندارند بالجبار میبایست سر هواداران و اعضا را طوری گرم کنند. چه بهتر که جنگی را ه بیاندازند تا افکار همه به آنطرف برود که البته میدانیم این را هم از ملاها آموخته اند:
Arash Pirouz
این قداره بندان تهمت وزارت اطلاعات بما میزنند یکی نیست بگوید که خودتان خود خود خمینی شده اید و همان طریقی را که خمینی که جواب مشکلات مردم را نداشت با بوجود آوردن جنگ دهان همه را بست شما هم اکنو ن از فرط درماندگی بدلیل اشتباهاتتان همان روش را انجام میدهید و میخواهید جواب معترضین را با چماقداری بدهید از یک طرف خانم اقبال و یاران کمپین را بکوبید تا همه بچه ها را در لیبرتی و اشرف به کشتن بدهید واز طرفی به کلیه هواداران بگوئید که اگر نفستان در بیاید بلائی را که سر این افراد آوردیم بر سر شما هم خواهیم آورد ولی زهی خیال باطل کمپین به مسئولیت واهداف خود ادامه خواهد داد تا نجات تمامی رزمندگان از چنگال رژیم ومالکی و روسیاهی به کسانی خواهد بود که فردا بایستی جواب مردم ایران ودر وحله اول همین هوادارانی را که به چماقداری وادارشان کردید بدهید وای به آنروزتان ننگ برشما که همچون خمینی کلمات مقدسی چون مبارزه را لوس میکنید
Mohammad Binesh · Ami(e) avec Mina Sameni et 3 autres personnes
شاید در میان ساکنان ایران ،مردم شمال ایران که مجاهدین در آنجا بسی پایگاه مردمی داشتند و به همان اندازه که پایگاه داشتند اعضائ ساده خود را فریب داده از آبرو و حیثیت آنان سوءاستفاده کردند ،بیش از ساکنان دیگر مناطق ، از طبع راسپوتینی رجوی و هم پالگی هانشان با خبر باشند !!!!!
Efat Eghbal
ترفند مزدور وزارت اطلاعات دیگر اثر ندارد ،،،،حتی اگر شب و روز بر ما تهمت و ناروا ببارد ،،
Davar Adab
میگویند :طرف را به ده راه نمیدهند ،سراغ خانه کدخدا را میگیرد ، این آدم بیسوادی که این هرز نامه را به نام آقای کامیار ایزد پناه نوشته . از همان رهبران پاریس نشین و لنگش کن است ، در این کثافت نامه چند دروغ هم به همکیشان زالو دیده خود تحویل داده ،اولین دروغش که میگوید :ما داریم با رژیم مبارزه میکنیم شرم و حیا که ندارد همینطور جفنگ میگوید ، میشود یک مورد از این مبارزه کردن با رژیم را نشان بدهی که همه ببینند ؟ یا شاید انقدر سواد ندارد که فکر میکند چهار تا فحش به زبان فارسی در نشریات هیچ کس نخوان اینترنتی ، به کوبلر و همسرش دادن حتما مبارزه با رژیم است ، بگو بیچاره ، بچه هارو تا کمر تو فاضلاب لیبرتی ول کردین ، روزگارشون را رو سیاه کردین ،از خانواده و زن ، بچه و ، همه چیز جداشون کردین ، هنوز هم ولشون نمیکنین ، ای بیشرفها ، این مبارزها برای آوردن آزادی به میهنشون به شما نامرد ها پیوستند ،ولی نمیدونستن که شما فقط قدرت رو میخواستین ، و هیچ کدومشون برای شما ارزش ندآرند .
Davar Adab
حالا به دروغ همه چیز از طرفشون مینویسید و اون بیچاره ها رو مجبور میکنید که تلفن به بستگانشون بزنند و تهدید کنن و مزخرف بگن ، ولی دیگه سوختین ، چون هیچ کس باورتون نمیکنه ، گروهی که به نفرات خودش رحم نکنه ،گروهی که به بستگان نفرات خودش رحم نکنه ،گروهی که ازدواج رو برای نفرات خودش ممنوع کنه و نه برای  رهبرانش ،گروهی که بچه هارو از پدر و مادر شون جدا کنه و در کشورهای خارج رهاشون کنه که فاحشه و بد کاره بشند و ککش نگزه ، گروهی که همه کار بکنه تا آمریکا و اسرائیل رو تحریک کنه تا به ایران حمله کنند و ایران رو ویران کنن تا خودش به قدرت برسه ، و به دروغ همه جا بگه مخالف حمله به ایرانه ولی خودش خوب بدونه که امکان انقلاب در ایران به دلیل شدت سرکوب و نبودن آلترناتیو قدرتمند وجود نداره ، ( اینو از نشستهای خیلی درونی و بالا گفتم ).
Davar Adab
و دائم همه رو به طرف حمله هول بده و بره تو آمریکا کشوری که تا همین چند سال پیش مستشارهاشو میکشت و مرگ بر امپریالیست و مرگ بر آمریکا از دهنش نمیافتد ، برای جنگ با همین آمریکا تو خیابونهای تهرون میلیشیا رژه میبرد و بچه های سیزده چهارده ساله رو صف میکرد ، و مثل کودنها با حماقت فکر میکنه که آمریکا و یا همون امپریالیست سابق خره ، این گروه غیر از زباله دانی تاریخی همکیشان مرتجع خودش هیچ آینده ای نداره ، آخر خواهیم دید که مجبورشون خواهیم کرد که بچه ها رو از عراق و زندان لیبرتی آزاد کنن و بعد خواهیم دید چطوری این حباب الکی خواهد ترکید . .
Naseem Azadi
Naseem Azadi
دست استاد کامیار درد نکنه. درست بخال زاده.
Chahzad Kiya
كشتي مبارزه مسلحانه به گل نشسته اين رو بارها نوشته ام و از ابتدا هم اين خط با شرائط بغرنج جامعه بغايت مذهبي شيعه سازگار نبوده است وگرنه لازم به انقلابات متعدد ايدئولوژيك و تعميق ان نبود وگرنه اين بر خورد هاي كوته بينانه و دگم ايدئولوژيك نبود اين تهاجمات مثل سابق از موضع قدرت نيست ضعف و ترس است يك سازمان مردمي و فراگير كه پايگاه وسيع مردمي داشته باشد هرگز از انتقاد و دگر انديشي خوديها نمي هراسد
Chahzad Kiya
اگر به جامعه بهائيان ايران كه در زير فشار مستقيم مذهب حاكم هستند كمك كنيد حتما استقبال كرده و تشكر خواهند كرد به جامعه يهوديان هم همينطور . من ميخواهم كه اقليت هاي مذهبي از اسيبي كه از مذهب حاكم و تعصب گرايي ان ديده اند بطور خاص حمايت شود . مبارزه از نوع كاميار ايزد پناه را واقعا دوست ندارم . اختلاف زيادي در فرهنگ محاوره اي ما هست زبانشان هم خاص ليبرتي است . ساليان دراز دوري از وطن و مردم و مبارزه بس جانفرسا از ارتش ازاديبخش تا پيروزيهاي بزرگ فروغ جاويدان تا پيروزي در عقب نشيني به اشرف و تا پيروزي عقب نشيني به ليبرتي و حالا درب از هر پاشنه اي بچرخد باز هم پيروزي است . درجبهه فرهنگي هم با پيروزي بزرگي در استفاده از كلمات نائل شدند . حقانيت كلمات اقاي كاميار ايزد پناه دل سنگ را هم اب ميكند من كه حساس هستم اشك حسرت ريختم . توصيه مي كنم كه اين نامه را نخوانيد چون دچار قهر مبارزه مسلحانه مي شويد..
Esmailvafa Yaghmahie
نامه را من هم خواندم و بسیار بسیار متاسف شدم. این قضیه مارک زدن به هر کسو این نامه نگاریهای کلیشه ایکه آدم را بیاد مرحوم مغفور بریا(البته از نوع روستائی اش) در شوروی استالین می اندازد، همچنین آدم را به یاد داغ زدن بر کپل اسبان در داغگاه امیر ابوالمظفر فخرالدوله احمدبن‌محمدوالی‌چغانیان می اندازد که فرخی سیستانی در این مورد قصیده زیبائی دارد



چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار



پرنیان هفترنگ اندر سر آرد کوهسار....



بر در پرده‌سرای خسرو پیروزبخت



از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار



ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف



مرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار



خسرو فرخ سیر بر بارهٔ دریا گذر



با کمند شصت خم در دشت چون اسفندیار



هر کره کاندر کمند شصت بازی درفکند



گشت داغش بر سرین و شانه و رویش نگار



هرچه زینسو داغ کرد از سوی دیگر هدیه داد....



شعر را میتوانید در دیوان فرخی بخوانید اما نه ما در عصر امیر چغانیان هستیم و نه مازیار ایزد پناه اسب است که در خم کمند چهل خم سلطان چغانیان اسیر شود وداغ اتهام بر او بزنند.اتهام زدن بر مرد شریف جوانمرد آزاده مازیار، داغ نادانی و نشان مستبد بودن بر سیمای داغ زنندگان میزندوبس و برشک و تردید در حقانیت شعارهایی که یک در میان در آنها کلمه آزادی تکرار میشود پیداست می افزاید.بقول یزدیها



سالی که نکوست از بهارش پیداست
ماستی که توروش است از تغارش پیداست
....من از مازیار طی نزدیک به سی سال رفاقت بسا نکته ها و چیزها میدانم.مردی است به صفا و چون پاکیزگی آسمان و کوههای زادگاهش لرستان وبیزار از هر گونه ارتجاع و استبداد که اولین اش جمهوری اسلامی است در ناجوانمردی فرمایندگان این اتهامات همین بس که او در آخرین یاری رسانی اش(میدانم مازیار نمیخواهد این نوشته شود ولی من میخواهم این را یاد آوری کنم) تقریبا تمام پس انداز اندکش را که پشتوانه خانواده کوچک چند نفره اش بود اهدا نمود تا ابزاری را که اخوی میخواهد برای سیستم موسیقی آماده شود چنین است رسم سرای درشت و من برای مازیار که نه برای کسانی که اینچنین به او تاخته اند متاسفم زیرا این نوع کارها بر عمق انزوا می افزاید اما چه میشود کرد که به قول شاعر:



شد خاک خمینی و مرامش باقیست



تسبیح و عبا ورطل و جامش باقیست



در خیل خواص وخاصگان در رجعت



تا خیل خر- آئین عوامش باقیست




چون حق و حقیقت همه در نزد «علی» ست



معنای علی اینکه هر آنکو که «ولی» ست



پس هر که نه در نزد ولی مزدورست



این گفته ی نغز، حرف ملافاطی است



با امید به اینکه حضرت حق نور شعور و خرد و بازنگری را در تمام ما زنده بدارد.ونیز راه نجاتی برای آنانکه در مسلخ لیبرتی یکی یکی برقناره های سلاخان آویخته میشوند پیدا شوداسماعیل وفا یغمایی
Chahzad Kiya
دوستان مجاهد در ليبرتي: فقط خودتان را نجات بدهيد نجات خلق كه زير فشار مذهب متعصب حاكم هستند (مذهبي كه خودتان هم به ولايتش معتقد هستيد). پيشكش. اقاي كاميار فقط وقتيكه وضو براي اقامه نماز مي كبريد دها نت و زبانت را خوب بشوريد كه مستحب واجب است. و ضرب سكه هايتان هم مال دوره صدام است و خرج نمي شود.
Ahmad Moghimi
نمی‌ دانم در درون تشکیلات سازمان چه می‌‌گذرد ، که هنوز به حکومت نرسیده کیهانی کثیف‌تر از کیهان شریعت مداری ، باز جویانی رذل تر از باز جویان اتهام زن اوین ، و لباس شخصی‌‌هایی‌ بی‌ مغز تر از چماقداران رژیم تدارک دیده اند ، آیا همه اینها نتیجه آن انقلاب کذایی ایدولوژیک است ؟ .
محمد امیرانی
دوستان کمپین، مسایل و مشکلات شخصی‌ آنقدر زیاد است که متاسفانه نمیتوانم آنطور که می‌خواهم و شایسته است با شما باشم ولی‌ وقتی‌ نوشته عاطفه عزیز را در اینجا دیدم، نمیدانم چرا خود بخود دوباره خواهر دوست نازنین خود ن. ا. را به یاد می‌آورم که با چه شور و عشقی بعد از سالها زندان، بلافاصله بعد از آزادی از زندان، خود را به پایگاه‌های مجاهدین رساند. در آنجا با یکی‌ از همرزمان خود با عشق و دوستی‌ ازدواج می‌کند ولی‌ بعد از "انقلاب ادئولوژیک" مسعود مجبور به جدایی میشوند. او حاضر به این جدایی نبود و این جدایی را نمی‌خواست ولی‌ متاسفانه آنقدر فشار به او زیاد میشود که در انتها با شلیک یک گلوله به زندگی‌ خود خاتمه می‌دهد. خبر خودکشی‌ ن. را به برادرش (دوستم ن. ا.) میدهند و ... من و او در این کپنهاک لعنتی تنها کاری که میتوانستیم بکنیم گریه و اشک بود. او خود این روزها با بیماری سرطان می‌جنگد. امیدوارم بتواند بر این بیماری غلبه کند.

دوست و یار شما.

محمد.
Arash Pirouz
فکر میکنم بعد از برگشت از عملیات فروغ بود که آقای رجوی بعد از گرفتن گزارشات آنچنانی گفت اگر شما با اینهمه خمینی که در درو نتان بود پیروز میشدید چه بلائی سر ملت میآوردید البته در آن موقع نه خانواده الدنگی وجود داشت نه همه مفتخر به مامور وزارت اطلاعات میشدند به گفته خود ایشان آن موقع در درون مجاهدین مقار زیادی از تفکرات وارتجاعیت خمینی وجود داشت که مقدار زیادی از شکست را سر بچه های مجاهد انداخت وحالا بایستی گفت که با این فرهنگ ارتجاعی چماقداری وشعبان بی مخی که شما در پیش گرفته اید باید گفت که شما که هنوز اندر خم یک کوچه کیر کرده و عملا دنده عقب زده با سرعت نور به قهقرای ارتجاع میروید چه خوب که همین حالا ماهیت خود را نشان دادید وهیچ شکی برای کسی باقی نگذاشتید که حتی اگر بر فرض با کمک از ما بهتران پا به ایران بگذارید از همان شب اول و نه از فردا چوبه های اعدام را البته نه مثل خلخالی بلکه بسا بیشتر و مجهز تر و پیشرفته تر بر پا خواهید کرد پس درود بر خانم اقبال واعضای محترم کمپین که با این ابتکار انسانیشان نه تنها در جهت آزادی مبارزان از زندان خمینی ساخته لیبرتی کمک میکنند بلکه این اقدام انسانی بخاطر حقانیت و اصالتش ماهیت واقعی اینها را هم رو کرد و مردم وهمان خلق قهرمان ایران دانستند که فردا با چه اعجوبه هائی سر و کار دارند
Atefeh Eghbal
محمد عزیز، از این موارد زیاد است. ما نیز با تمام عشقمان آمده بود که تمام زندگیمان را در راه آزادی بدهیم. ولی یکدفعه در وضعیتی دچار شدیم که نه تنها از مبارزه خبری نبود بلکه ضد تمامی باورهایمان بود. یادم می آید روزی را که از زندان بیرون آمدم تمام عشقم وصل دوباره به تشکیلات و به دست گرفتن سلاح بود. ...وقتی در نامه ام به مجاهدین نوشتم که " مهریه من یک مسلسل بود. محمود همسرم رفت و نتوانست آنرا به من بدهد. حالا شما باید مهریه مرا بدهید. من فقط یک مسلسل می خواهم که بجنگم" نامه ام را در تهران محمد طریقت منفرد - یاسر مالی - خوانده بود. کسی که نامه ام را به دست او که یکی از مسئولین بالای مجاهدین بود رسانده بود تعریف میکرد که : یاسر روی زمین زانو زد و به صدای بلند بعد از خواندن نامه من گریست.....از درون زندان با قبول خطرات آن هدایای زیادی از زندانیان را با جاسازی کردن در بدنم برای مسعود آورده بودم که همراه نامه بود. اگر هر کدام آنرا گیر می آوردند در جا اعدامم میکردند ولی گویا هراس در وجودم نبود. باید به هر طریق فرستاده های زندانیان که بسیاری بعدها اعدام شدند را به دست مسعود می رساندم و رساندم... آن زندانیانی که آنزمان مثل من به مسعود و مبارزه اش باور داشتند.....بگذریم که شرحی طولانی دارد. ولی زمانی که از پاریس با من تماس گرفتند تا از ایران خارج شوم اولین عکس العملم این بود که هرگز! طرح این بود، من که آنزمان تقریبا تنها زندانی سیاسی بودم که موفق به بیرون آمدن از زندان شدم را به لحاظ سیاسی لانسه کنند و افشاگری انجام دهم........و من تنها زمانی با خروج موافقت کردم که مسعود بصورت شخصی برایم پیام فرستاد که باید بروم. این اعتمادی بود که ما داشتیم. امروز اعتمادمان را چگونه پرپر کردند!
Ali Shafigh · Ami(e) avec Efat Eghbal et 93 autres personnes
عاطفه قبولت داريم
Voir la traduction
Atefeh Eghbal
متشکرم علی عزیز از لطف شما
مازیار ایزدپناه
دو شب پیش وقتی صفحه اینترنت را باز کردم تا این ننگین نامه نوشته شده به فرمان و با اشتراک ماموران اطلاعات مسعود رجوی را بخوانم دختر خردسالم آمد انگشتش را روی عکس کامیار گذاشت و رو به من باخوشحالی گفت :"عمو کامیار ! پاپا! عمو کامیاره" گفتم بله دخترم دیدی؟ گفت :"سنتور می زنه؟" گفتم بله سنتور هم میزنه اما اینجا عصبانی شده و حرف بد می زنه ! دخترم با تعجب مرا نگاه کرد و گفت:"پاپا نه دوست؟" گفتم! نه! پاپا نه دوست! دخترم خیلی تعجب کرده بود دوباره پرسید " عمو پاپا نه دوست؟" گفتم نه ! نه دوست ! پرسید "چرا پاپا نه دوست؟" گفتم ببین دیر شده دیگه خوشگل من برو لا لا کن فردا برات تعریف می کنم ! ...و امروز تصمیم گرفتم برای او و پسرم سرگذشت دردناک مان و آنچه که ما را به اینجا رساند را بنویسم تا بعد روزی که بزرگ شدند بخوانند و بدانند که چگونه آن خود شیفته که روزی با ظاهر وصل کردن آمده بود جز فصل کردن جز کینه دشمنی و نفرت برایمان ارمغانی نداشت.

بی تردید خواندن این نامه برایم درد ناک بود و پذیرفتنش بسیار بسیار سنگین اما هر چقدر سنگین هم که باشد این بهایی است که برای انسان ماندن آزاد بودن و سلامت روح و اندیشه مان می پردازیم.
اینهمه سال تبعید و دوری از خانه و کاشانه وپیش از آن در ایران آنهمه سختی ها فشارها اخراج از دانشگاه در بدری ها و مقاومت و غم کشته شدن عزیز ان مگر جز برای آزادی بود؟
آخر ما که عاشق چشم و ابروی بت عربده جویی نبودیم که اگر روز ی آن بت به راه خود پرستی و به را شب پرستان رفت ما هم به شب پرستی ایمان بیاوریم!
ما بقول شمس تبریز به محمد بن عبدالله می گوییم برادر حالا فلانی از زهدان مادرش بیرون آمده و می گوید باید مرید من شوی!

بگذار خود پرست کور دل هر چقدر می خواهد چون همه شب پرستان پیش از خود ش در دلها بذر کینه بیافشاند بگذار هر چقدر که می خواهد کف بر لب باز هم ننگین نامه بنویسد اما ما هنوز هم سر در پای آزادی داریم.
اگر صد بار دیگر هم بمیریم و به این جهان باز گردیم باز هم جز  در برابر خدای آزادی سر فرو نمی آوریم.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
Atefeh Eghbal
مازیار عزیز روزی کودکان فردا ... پسرک و دخترک تو به قضاوت خواهند نشست... آنروز دیگر بسیاری از کف های روی آب کنار رفته است و حقیقت در پهنای تاریخ خواهد درخشید. آنروز کسانی که از حقیقت و آزادی دفاع کردند بجا خواهند ماند و آنها که به جبر و ذلت و دروغ تن دادند و توجیه گر آن شدند از صحنه تاریخ برای همیشه حذف خواهند شد. یادت هست موسی خوب گفته بود : نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد.
Reza Khosh Kerdar
چه بگویم؟ متاسف شدم از اینگونه کارها و تهمت ها که همه جا بدون مدرک می گویند. این حکومت هم در ایران آدمها را به جرم همین اتهامات دستگیر میکنه و به زندان میندازه . میگه علیه امنیت ملی اقدام کردند. مثلا طرف یک حرفی زده که به مزاج حکومت خوش نیامده. یا میگه منافق هستند چون با اونا مخالفت کرده. اونا می گن شما منافق  هستی این طرف هم میگن که شما اطلاعاتی هستی. اونجا کسانی مثل مهندس طبرزدی رو میگیرند به زندان می ندازند که چرا نامه به خامنه ای نوشته و یا مجید توکلی رو که یک اعتراضی کرده اینجا هم شما یک کمپین درست کردی و اینهمه ضرب و شتم و و و و من که تفاوتی نمی بینم در کارهای دو طرف.
Behruz Khorasani · 18 amis en commun
نمیدانم خانم عاطفه هم اکنون که این خاطره را نوشته اید چه احساسی دارید ایا هنوز هم بدنبال مهریه خودتان هستید یا به این نتیجه رسیده اید که باید وارد فازی دیگری گردید .گفتمان و گفتمان .حتی در گفتمان ما هم اگر رگه های از خشونت باشد باید به پالایش ان بپردازیم نمیخواهم چنگ به دامن مسیح بزنم اما امروز باید در دیدگاه خود .تجدید نظر کنیم .اگر دقت کنید .برخوردهای دوستان قدیمی و دشمنان کنونی از همان جنس خشونت است که امروز بیش از هر کس گریبان خود انها را گرفته است ..
Azarmita Susan Immanuel
عاطفه جان درود و هزاران بار درود بر روح آزادی که هیچ چیز و هیچکس را برتری بر آن نیست ....و بازهم شهامت و استواری را در شما ستایش میکنم و پشیمان این روزها نخواهم شد چرا که باور دارم آزادی را در رفتار و کلام شما ارج گذاشته ام....درود میفرستم به تمام انسانهایی که برای بالندگی و شکوفایی آزادی هر دشنام و بلایی را از بی خردان سیه دل به جان میخرند . عاطفه گرامی آرزو میکنم در جاده دشوار و ناهموار سیاست همچنان در کنار مردم پاکدست و پاک اندیش بمانید . 
به اشتراک میگذارم و سپاسگزارم
Azarmita Susan Immanuel
بابت کامنتهای روشنگرانه دوستان سپاسگزارم و نظرم این است که همه بد نیست با دقت کامنتها را مرور کنند اگرچه ممکن است وقت گیر باشد.
و با بخش آخر کامنت آقای بهروز خراسانی دقیقا موافقم و گاهی شاهد برخوردهای کلامی ناخوشایند از سوی دوستان بودم
Atefeh Eghbal
آذرمیتای عزیز از شما متشکرم، راستش یارانی که در این مدت صادقانه و بدون هیچ حسابگری سیاسی فقط و فقط برای نجات جان انسانها از این کمپین حمایت کردند. انگیزه ای برای ادامه کار بوده و هست. این شهامت و استواری را میشود در تک تک حامیان این کمپین دید. آنها که دفاع از یک حقیقت را فدای اسم و رسم و منافع شخصی نکردند و از تهمت و ناروا نترسیدند. و در مقابل چماقداری مجازی سینه سپر کردند. بر تک تک آنها درود
Azarmita Susan Immanuel
عاطفه جان با شما کاملا موافقم و حمایت دوستان شما را ابدا نباید نادیده گرفت و همین پشتیبانی باعث شده صابون از ما بهتران و نوکران بادمجان به تنشان بخورد
Atefeh Eghbal
آقای خراسانی عزیز بحث و ریشه یابی مبارزه مسلحانه در دهه شصت در برابر یک رژیم تا دندان مسلح و وحشی در این سطور نمی گنجد. اینکه این مبارزه درست بود یا نه؟ چرا شروع شد؟ چرا به نتیجه نرسید؟ اشتباهات راه کدام بود ؟ بسیار پیچیده تر از آن است که بخواهیم با دو کلمه اینجا ابراز پشیمانی و توبه !!!! از ایستادن در برابر رژیم ولایت فقیه را بکنیم. بله باید در مورد آن بحث و بررسی کرد ولی من هرگز و هرگز از مبارزه با یکی از مرتجع ترین و خونخوار ترین رژیم مذهبی در تاریخ ایران زمین نه تنها پشیمان نیستم بلکه به آن افتخار هم میکنم.
Atefeh Eghbal
مشکل ما با مجاهدین در رابطه با ایستادگی شان در برابر جمهوری اسلامی نیست. مشکل در جای دیگری گره میخورد. وگرنه چه کسی است که نداند همین مجاهدین آنچه را که در توانشان بود برای سرنگونی این رژیم بکار گرفتند. و یکی از بزرگترین تشکیلات و مقاومت را در برابر جنایات آن سازمان دادند. اشتباهات استراتژیک یا تاکتیکی بعدی در مسیر مبارزه هیچ از ارزش این مقاومت ها نمی کاهد. از کسانی که سلاح به دست گرفتند و برای آنچه باور داشتند بدون هراس جنگیدند و شکنجه و زندان و اعدام را بجان خریدند. بسیار ساده است که الان بخواهیم با کوچکترین اختلافی تمام اینها را زیر پا بگذاریم و خط بطلان بکشیم.
Behruz Khorasani · 18 amis en commun
اصلا مسئله توبه نیست توبه و انتقاد دومقوله جداگانه است که فکر نکنم کار شناسانه بخواهیم بدان بپردازیم .بخصوص وقتی صحبت از انتقاد به میان اید فوری پای خمینی را به میان نکشیم. به نظر من این نوعی فرار از واقعیت است من مثل شما به تمام پروسه شکل گیری جنگ مسلحانه از بدو انقلاب از تعطیلی ستادها از پدر بزرگوار گفتن مجاهدین به خمینی از از تائید نکردن قانون اساسی از موضع گیری مجاهدین در بار لیبرالیسم و ارتجاع .از شکست جنگ چریک شهری .و گناه را به گردن علی زرکش انداختی و طرح اینکه علی زرکش سیاست راست روانه ایفا نموده است.. ازطرح عصر طلائی حد اکثر تهاجم از جمع بتدی یکساله و اعتراف تلویحی مجاهدین نسبت به اشتباه تشخیص دادن مشروعیت خمینی و اگر به خاطر داشته باشید قبل از تشکیل ارتش ازادی بخش اقای مهدی ابریشمچی در نوار ویدوئی به شکست جنگ مسلحانه چریک شهری اعتراف نمودند وفرمودند امسال سال خوبی برای رژیم نخواهد بو د و اذعان نمودندکه تما م جنگهای چریکی محکوم به شکست بوده و اگر ما در جنگ چریکی پیروز شویم اولین کشوری هستیم که به پیروزی رسیده ایم و اگر به خاطر داشته باشید تمام تیم های عملیاتی دستگیر شدند و اگر به خاطر داشته باشید مجاهدین چه در منطقه و چه در خارج از کشور همه را قرنطینه نمودند چون به همه مشوک شدند پس خانم عاطفه توجه داشته باشید که با اشراف به تمام این قضایا مسئله ضرورت گفتمان را طرح نمودم.البته برای من کاملا مفهوم است و قابل درک که در سایت ویا دیوار کسانی که سرنگون طلب هستند بایدخط قرمز ها را رعایت کرد اما من نیز مثل شما خواهان پرچیدن این رژیم در تمامیت ان هستم فقط ..اما نه فقط سرنگونی که فکر کنم شما نیز با من هم عقیده و موافق باشید یعنی خوب بعدش چی ..خوب بعدش کی . زمانی که ما به دمکراسی می اندیشم و ارد فازی دیگری میشویم که شما نیک میداند که پرداختن به ان زمان زیادی را با خود میبرد..
Atefeh Eghbal
مشخصا باید همین امروز به این پرداخت که بعد از این رژیم کی خواهد آمد و چه خواهد شد. وگرنه دیکتاتوری می رود دیکتاتور دیگری جایگزین می شود. حتما که باید بحث ها را مطرح و بررسی کرد. ولی همانطور که گفتم منظور این بود که جایش اینجا نیست. خاطره ای که من بیان کردم اساسا اشاره اش به مسئله دیگری بود و نه تحلیل چرایی مبارزه مسلحانه. موفق باشید
Azarmita Susan Immanuel
آقای بهروز خراسانی بحث بسیار خوبی را مطرح کردند و بنظرم نه فقط مجاهدین که تمام سازمانهایی که عملیات مسلحانه داشتند ناچارند صادقانه به آن بپردارند که آیا اصلا و ابدا کمکی به ملت ایران و خود این سازمانها کرد یا برعکس عمل کرد ؟ و صد البته نه تنها درون سازمانها و درهای بسته بلکه برای مردم و خانواده هایی که بشدت آسیب همین رفتارهای سازمانی را دیدند
Behruz Khorasani · 18 amis en commun
خانم عاطفه برای تفهیم و تفاهم هر چه بیشتر و به قول مجاهدین نه اینکه بخواهیم دسته گل به خود دهیم من و شما و دوستان دیگر که هر کدام در عمل دستی دراتش داشته ایم.. من که از سن 13 سالگی با مجاهدین بوده ام همگی پروسه زندانها شکنجه ها در بدری ها و از همه مهم تر تحقیر ها از جانب خود مجاهدین را از سر گذرانده ایم و جز ان دسته کسانی نیستیم که از خارج از گود تئوری ابداع کنیم اما عظمت کار درست در این نقطه برای رشد خود ما از گذرگاه بیرحمانه ترین انتقاد ها //البته نه از نوع لوس و خنک و ارتجاعی تیغ کشیدن درون تشکیلاتی و خود را خار و ذلیل کردن بلکه از موضع خردمندانه /// از خود ما شروع میشود و این کار ساده ای نیست که ادمی بخواهد این دردها ور نج ها را که جز والاترین گوهر فدا کاری بوده به اتش بسپارد اما من به سهم خود و از طرف خود نه اینکه از جیب دیگران بخواهیم خرج کنیم باید اعتراف کنم که امروز مجاهدین محصول بدنه نا اگاهی من و همسال من بود ه اند که هسته و بنیاد ان سازمان را ساما ن بخشیده اند .این من و ما بودیم که انگاه که مسئله خزر پیامبر را اقای رجوی مطرح نمودند که میخواستند گل انرا بچینند. به کشاندن ما ها را به حاشیه نابخردی سمت و سو بخشند فرمودند انگاه که حضرت موسی به پرسش از خز ر پیامبر پرداخت او به موسی گفت...هذا فراق یوم بین و بینک ..ای موسی تو اگر بخواهی پرسش کنی که چرا من این کار را انجام داده ام و کار دیگری را انجام نداده ام امروز روز جدای من تو است ..و سپس اقای رجوی فرمودند..الحال تیشه به ریشه مجاهدینی گذاشته شده است که اگر ثمره نیکو ببار نیاورد////یعنی سر سپرده و فالانژ به تمام معنا و حزب الهی دبش نشود/// بهتر است که بار و بندیل خود را بربنند و برود .با پوزش از حرافی بیش از اندازه...
Atefeh Eghbal
آقای خراسانی عزیز این بحث ها باید مطرح شود مسلما نکاتی که شما میگوئید باید بررسی شود من و شما و هزاران نفر دیگر در این نشستها بوده ایم و نباید از آن و تاثیراتش ساده بگذریم. مطمئن باشید که روزی سر تمام این بحث ها باز خواهد شد. و امیدوارم که قبل از دیگران مجاهدین خود به آن بپردازند ولی امروز بحث نجات جان 3200 انسان است که در جهنم عراق اسیر شده اند. من مسئولیت خود را امروز در تلاش برای نجات جان آنها می دانم.
Hojat Kermanshahy
Hojat Kermanshahy nange ma nange ma famil pofyuz wa aldange ma
Koorosh Parsi · 30 amis en commun
vaghen eldeng tshrif daren/ lenet ber khomini////
Voir la traduction
Koorosh Parsi · 30 amis en commun
ahay familhaye eldeng dest as rghsiden beraye rejim berdarid //dorood ber mojahedin ghereman....../
Voir la traduction
Mahmood Moghaddas Jafari · 7 amis en commun
با سلام !

دوستان عزیز به نظر من این جدال های فیس بوکی هیچ کمکی به افراد گرفتار لیبرتی نمیکند و فقط نیرو را در راستای کمک به جمهوری کهریزکی به هدر میدهد. اگر قصد طالبان نفت نجات آنها بود احتیاج نبود که به لیبرتی بروند . میشد از همان اشرف به کشور های 
دیگر انتقال داده شوند. مجاهدین هم در عراق هیچ قدرتی ندارند بر عکس این سپاه قدس و حکومت اسلامی او امریکا است که دست بالا را دارند. به جای این نامهه ها و مقاله های بیهوده خاک به چشم هم نپا شید ! با آرزوی سلامت برای همه مخالفان جمهوری متعفن اسلامی
Azarmita Susan Immanuel a partagé votre photo.
نامه های چندش آور و سراسر توهین و تهدیدآمیز رهبری سازمان مجاهدین مرا بشدت یاد دوران سرکوب استالین می اندازد و خدا را شکر که ذره ای در دل ملت ایران جائی ندارند و در رویای حکومت تا ابد خواهند سوخت !

J’aimeAfficher plus de réactions
Commenter
Commentaires
Azarmita Susan Immanuel
بهشت جائی است که در آن هیچکس مالک حقیقت نیست ، اما هرکس حق دارد که فهمیده شود .

میلان کوندرا نویسنده چک

Haleh Tadayon a partagé votre photo.
این "مجاهدین" هیچ هنری جز دشمن تراشی و تنفر فراکنی ندارند. انقدر با عاطفه اقبال جفاکاری کردند تا این که ناگزیر شد به آنها بگوید "بروید گم شوید".

J’aime
Commenter
Commentaires

J’aimeAfficher plus de réactions
Commenter
Commentaires
Afsaneh Binesh
نزدیک شدن به امپریالیست آمریکا را با حمله ناجوانمردانه به بستگان بیگناه زندانیها در لیبرتی مخفی میکنند ،تا هوادارهاشون رو مشغول نگه دارن ، این مزخرفات که اینها بیرون میریزن و به بچه های کمپین رژیمی میگن ، خر پخته رو به خنده میندازه ، ولی بر عکس یک واقعیتی هست ، که اینها هر چه بیشتر به رژیم در پستی و خیانت نزدیکتر میشوند ، یک دوست خانوادگی داریم که سالها پیش تعریف میکرد در جوانی هوادار اینها بوده و در جنگهای اینها در ١٣٦٠ با اینها رابطه داشته ، یک روزمجاهدین ازفرانسه بهش زنگ میزنن و میگن امروز بعد از کار برو فلان خانه و یک دختری که تازه از زندان آزاد شده را با چاقو بکش و یا با طناب خفه کن و جسدش را هم ناپدید کن ،چون احتمال میدهیم که از بریده ها باشد ، این دوست در جوابشان میگوید : مگر من آدم کشم ، و از ان لحظه با اینها قطع رابطه میکند ، و آنروز به ان خانه میرود و دختر ١٩ ساله معصومی را پیدا میکند ، که در همشکسته و ناتوان زار میزند ، و تقریبا دیوانه شده ، بعد با جستجو در کاغذهای این دختر میبیند که به دلیل دیوانگی از زندان به یک دیوانه خانه تحویل داده شده . در آنجا یک آدم شریفی که میدانسته او از مبارزین بوده لباس بهیاری تن او میکند و شبانه فراریش میدهد . این دوست ما این دختر را به خواهر خودش میسپارد و بعد از مدت هفت ماه این دختر جوان یک روز از خانه خارج میشود و دیگر باز نمیگردد ، مدتها بود که من این حرفها را باور نمیکردم ، ولی اینروزها با کارهایی که اینها با دوستان کمپین که اکثرا از بستگان مجاهدین زندانی در عراق هستند ، میکنند ، دارد باورم میشود که به غیر ازنزدیک شدن به رژیم در پستی و خیانت ، در جنایت هم به رژیم نزدیک میشوند ، ننگ بر شما که به اعتماد مردم خیانت کردید .


J’aimeAfficher plus de réactions
Commenter
Commentaires
Magmoet Nobari
این خانم "فریبا راد" واقعا آدم مشکوک و دو رویی است. کاسه های داغتر از آش! - هم به طرفداران مجاهدین لایک میزنه و هم به رانده شدگان از مجاهدین ! روزگار غریبیست نازنین !

J’aimeAfficher plus de réactions
Commenter
Commentaires

J’aimeAfficher plus de réactions
Commenter
Commentaires

J’aime
Commenter
Commentaires






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر