دادگاهی در نروژ برای رسیدگی به شکایت محمد رجوی از کارفرمای نروژی در دو نوبت تشکیل شد. در دادگاه اول که ژوئیه سال گذشته بود، دادگاه بصورت قاطع نظر به محکومیت کارفرما داد. کارفرما نماينده سابق پارلمان نروژ بنام "لارش ريسه" میباشد که وابستگی سیاسی به مجاهدین دارد. این کارفرما تلاش داشت محمد رجوی را مجبور به امضای اطلاعیه هایی بر علیه منتقدین مجاهدین کند. این خطوط از طریق محمد محدثین از مسئولین بالای مجاهدین و محمد سادات خوانساری از مسئولین مجاهدین در نروژ به کارفرما داده میشد. زمانی که محمد زیر بار خطوط تعیین شده نرفت، کارفرما بنا به فرمان مجاهدین به جهت تحت فشار قرار دادن او حقوق ماهانه اش را قطع و وقتی شانتاژ جواب نداد محمد را از شرکت اخراج کرد. من نمیخواهم وارد جزئیات بشوم، محمد رجوی در این رابطه در صفحه اش توضیح داده است.
من از ابتدای کار، توصیه ام به محمد رجوی که از من مشورت خواسته بود، این بود که بدون سیاسی کردن مسئله، در کادر حقوقی از طریق سندیکا بدنبال گرفتن حقش برود. ضمن اینکه از او خواستم ابتدا از طریق عموها و فامیلش که همگی در کشورهای غربی هستند، سعی کند مسئله به صورت مسالمت آمیز حل شود، بدون اینکه استقلال فردی اش خدشه دار شود. اما متاسفانه هیچ کدام از افراد خانواده رجوی حاضر نشدند به او کمک کنند. بنابراین تنها راهی که مقابل محمد بود، شکایت از طریق سندیکا برای گرفتن حقوق قانونی اش بود. در این مرحله مجاهدین پرویز خزائی عضو شورای مقاومت مجاهدین، محمد محدثین مسئول کمسیون سیاسی شورا و تعدادی دیگر را وارد پروسه دادگاه کردند. در واقع این مجاهدین بودند که یک دعوای حقوقی را سیاسی کردند. این یک زورآزمایی سیاسی مجاهدین بر علیه پسر رهبر و در عین حال زهر چشم گرفتن از دیگران محسوب میشد.
با توجه به اینکه کارفرما هیچ دلیلی برای اخراج محمد نداشت. مجاهدین بهانه کردند که محمد، جان کارفرما را با ارتباط با کسانی که به وزارت اطلاعات وصل هستند، به خطر انداخته است! برای اثبات این مسئله پای مرا نیز به میان کشیدند. در دادگاه اول، چندین بار کارفرمای نروژی که مطلقا مرا نمی شناسد و محمد محدثین نام مرا پیش کشیدند. بعنوان مثال کارفرما گفته بود: "محمد با دختر جوان بیست و چند ساله ای! در پاریس به نام عاطفه اقبال که مامور جمهور اسلامی است در تماس است!" ولی با اینحال من مایل نبودم در دادگاه به عنوان شاهد شرکت کنم. در دادگاه اول محمد پیروز شد و مجاهدین که پذیرش شکست برایشان سخت بود، نتیجه دادگاه را قبول نکرده و دادگاه دوم، فوریه سال جاری تشکیل شد.
در دادگاه دوم، یکی از اصلی ترین اقدامات مجاهدین، آوردن یک شاکی بر علیه من به دادگاهی که هیچ ربطی به من نداشت، بود. از طریق این شاکی یک"سوگند نامه" سراپا دروغ بر علیه من به دادگاه ارائه دادند. این ادعا نامه طوری تنظیم شده بود که بصورت مسخره ای مرا از زمان زندانی شدنم تا به امروز به عنوان جاسوس رژیم جمهوری اسلامی نشان میداد و اینکه من هرگز در میان مجاهدین نبوده ام! ادعاهایی که بروشنی دست خالی آنها را نشان میداد. برای من تعجب آور نبود که حتی یک سند همراه این رذالت نامه ارائه نشده بود. چون میدانستم که هیچ مدرکی علیه تهمت هایی که به من می زنند، هرگز نداشته و ندارند.
وکیل محمد رجوی از من خواست که به این ادعا نامه پاسخ کتبی داده و در دادگاه نیز برای پاسخ علنی شرکت کنم. پاسخ قوی و مستندی که من نوشتم، -به همراه دهها سند از انبوه سند هایی که در دست دارم- وقتی به دست وکیل مجاهدین رسید در برابر آن بقدری جا زدند که تصمیم گرفتند به هر شکل مرا از شهادت در دادگاه و پاسخ گویی علنی به ادعا نامه شان باز دارند.
سند های من شامل:
- کپی مصاحبه های متعدد من در نشریات مجاهدین بعنوان مجاهد خلق مقاوم و شکنجه شده
مصاحبه های متعدد من با رسانه های کشورهای مختلف از جمله انگلیس، فرانسه، نروژ و ...
- انتشار شهادت دادن من تحت عنوان مجاهد خلق شکنجه شده در سازمان ملل به همراه کاظم رجوی در نشریات مجاهدین
- مصاحبه مطبوعاتی من به همراه جمعی دیگر از مجاهدین شکنجه شده، انتشار در نشریه مجاهدین
- عکس هایم با مریم رجوی در مقر اور سوراوآز، عکسهایم با بالاترین مسئولین مجاهدین از جمله مهدی ابریشمچی و دبیران شورا در حین کار مشترک.
- نامه ی افشاگرانه ای در مورد شکنجه های داخل زندان که مجاهدین در سال 61 از من در نشریه شان منتشر کرده بودند تحت عنوان نامه ای که از درون زندان به دستشان رسیده.
- شرکت من در دادگاه محاکمه قاتلان کاظم رجوی در ژنو بعنوان شاهد از طرف مجاهدین و انتشار عکسهایم کنار وکلای مجاهدین در نشریه مجاهد.
- و ...
همانطور که محمد رجوی در صفحه اش توضیح داده، مجاهدین هفت شاهد به دادگاه تجدید نظر معرفی کرده بودند که قرار بود برای مرعوب کردن محمد بصورت حضوری شرکت کنند. از بالاترین مسئولین مجاهدین و شورا مثل محدثین و خزائی تا وابستگان خارجی شان مثل روبرت توريسلي و استروان استيونسون!
من قرار بود روز دوم دادگاه برای پاسخ به اتهامات مجاهدین علیه خودم از طریق ویدئو حضور داشته باشم.
این دادگاه بصورت علنی بود و هر کس می خواست می توانست با ثبت نام قبلی آنرا از طریق لینک تماشا کند. روز اول دادگاه، مجاهدین توطئه ای را برای حذف من از پاسخگویی به اتهاماتشان تدارک دیدند، به این ترتیب که با شروع دادگاه، ناگهان کارفرمای محمد که هرگز مرا ندیده، بلند میشود و فریاد میزند که آی من الان عاطفه اقبال را دیدم که از طریق لینک دارد دادگاه را دنبال میکند و او بعنوان شاهد این حق را ندارد! بدنبال او وکیلش بلند میشود که بله عاطفه اقبال دارد دادگاه را غیرقانونی دنبال میکند و باید حذف شود. رئیس دادگاه به دنبال این مسئله دادگاه را متوقف و تذکر میدهد که شاهدان حق ندارند دادگاه را دنبال کنند. وکیل محمد از طرف رئیس دادگاه با من تماس میگیرد و من برایش بصورت رسمی می نویسم که من هیچ لینکی برای دنبال کردن دادگاه ندارم و این یک توطئه است. رئیس دادگاه نهایتا اعلام میکند که مجاهدین دادگاه را سیاسی کرده و هفت شاهدی که به دادگاه معرفی کرده اند بی ارتباط به این پرونده حقوقی میباشد، بنابراین پنج شاهد از هفت شاهد مجاهدین از جمله محدثین، خزائی و شاکی مرا که شهادتنامه بر علیه من نوشته بود، حذف میکند. در ادامه وکیل محمد رجوی برای من نوشت که با توجه به حذف شاکی، دیگر پاسخگویی من موضوعیت ندارد. به این ترتیب توطئه مجاهدین به خودشان برمیگردد. و ترسشان از شهادت من در برابر دروغهایشان یکبار برای همیشه ثبت می شود.
برای من ایمیل وکیل خوشحال کننده بود، برای اینکه مایل نبودم در این پروسه که آنرا یک پروسه حقوقی می دانستم، وارد شوم و برایم دردناک بود که اوج رذالت شاکی را در دروغگویی شرم آورش ببینم. این مجاهدین بودند که مرا به میدان دادگاه فرا خواندند و در آن به زمین خوردند. به آنها گفته بودم که در این زمین بازی نکنید برای شما بسیار لیز است. امروز اگر این این گزارش را رو به افکار عمومی مینویسم، برای این است که متوجه شدم مجاهدین به هوادارانشان بدروغ، بدون اینکه از ادعا نامه شان علیه من حرفی بزنند، گفته اند، عاطفه به عنوان شاهد علیه مجاهدین در دادگاه محمد رجوی شرکت کرده! از قرار، شاکی کذایی را هم با همین دروغ به نوشتن شهادتنامه دروغ واداشته اند. اما بگذاریم تمام اینها در تاریخ ثبت شود تا مشخص شود چگونه یک گروه سیاسی که در مقطعی، بیشمار جوانان این مملکت در مسیر آزادی به آن دل بسته بودند، تبدیل به جماعتی شده است که کارش توطئه و دروغ بر علیه منتقدین خود میباشد، تا دهان همه را ببندد. اگر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با این روشها توانست به جایی برسد. مجاهدین هم خواهند توانست. اما من عمیقا متاسفم از اینک سازمان مجاهدین که روزی برای من و بسیاری دیگر نقطه امیدی برای آزادی و عدالت بود، به اینجا رسیده است!
چند نکته را باید به این نوشته اضافه کنم:
- اعضای خانواده ام با ارسال نامه ای به دادگاه نروژ، اظهار آمادگی کردند که در مورد پروسه زندگی و زندان من و پاسخ به دروغگویی شاکی مجاهدین شهادت دهند.
- براستی چرا مجاهدین ترجیح میدهند یک شاکی با اتهامات دروغ بر علیه من در دادگاهی که ربطی به من ندارد، بصورت یواشکی وارد کنند اما حاضر نیستند بر علیه من با همه ادعاهایشان وارد یک پروسه قانونی در فرانسه شوند؟ به آنها میگویم این گوی و این میدان.
- چرا مجاهدین به هیچوجه در این مدت در مورد دادگاه محمد رجوی و آنچه گذشت، کلمه ای ننوشته اند و قضیه را بیرونی نکرده اند؟ دادگاه امین گل مریمی در آلمان بر علیه مجاهدین که اتفاقا در آنهم شکست خورده اند را با گزارشات دروغ آنتنی میکنند و بر علیه تک تک منتقدین خود اتهامات دروغ می نویسند اما یک کلمه نام محمد رجوی پسر اشرف ربیعی و مسعود رجوی که در مقابل مجاهدین ایستاده و در مقابل آنها در دادگاه پیروز شده است را در رسانه های خود نمی آورند؟ براستی از چه می ترسند؟
- در دادگاه دوم نیز مجاهدین با حکمی سخت تر از دادگاه اول در برابر محمد رجوی به پرداخت بهایی سنگین تر محکوم شدند و سرافکنده دیگر نتوانستند درخواست فرجام کنند و ناچار به حکم دادگاه تن دادند. این شکست باید برای آنها درس عبرتی باشد. همانطور که محمد رجوی در صفحه اش نوشته این پرونده در مجموع نزدیک به نیم میلیون یورو هزینه برای مجاهدین در بر داشته. براستی این پولهای مفت از کجا می آید؟
عاطفه اقبال – 8 سپتامبر 2022
- لباسی را که در عکس بر تن دارم یک کت و دامن به رنگ روشن است که خواهرم عفت در آن روزها برایم با تلاشی شبانه روزی، بسرعت دوخته بود. لباسهای ما در قرارگاه اشرف در عراق غالبا لباسهای ارتشی سبز رنگ بود و لباس عادی زیاد نداشتیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر